babbler, idle talker
ژاژخای
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - خاینده گیاه موسوم به ژاژ ۲ - بیهوده گوی ترفندباف .
لقب طیان شاعر است .
لقب طیان شاعر است .
یاوهگو
لغت نامه دهخدا
ژاژخای. ( نف مرکب ) رجوع به ژاژخا شود :
دل به بیهوده ای مکن مشغول
که فلان ژاژخای می خاید.
ژاژخای. ( اِخ ) لقب طیان شاعر. رجوع به ژاژخا و طیان شود.
دل به بیهوده ای مکن مشغول
که فلان ژاژخای می خاید.
ناصرخسرو.
ژاژخای. ( اِخ ) لقب طیان شاعر. رجوع به ژاژخا و طیان شود.
ژاژخای . (اِخ ) لقب طیان شاعر. رجوع به ژاژخا و طیان شود.
ژاژخای . (نف مرکب ) رجوع به ژاژخا شود :
دل به بیهوده ای مکن مشغول
که فلان ژاژخای می خاید.
دل به بیهوده ای مکن مشغول
که فلان ژاژخای می خاید.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: