( صفت ) آنکه صورت ظاهر را بیند و از باطن بی خبر ماند ظاهری .
ظاهرپرست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ظاهرپرست. [ هَِ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) ظاهربین :
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست.
حافظ.
فرهنگ عمید
آن که صورت ظاهر را دوست دارد و به باطن توجه ندارد.
کلمات دیگر: