کلمه جو
صفحه اصلی

ژاعو

لغت نامه دهخدا

ژاعو. ( اِ ) ژاغو. صاحب ذخیره گوید: چون علت رجا که زنان را پدید آید و آن گوشت پاره ای باشد بی روح که اندر جسم تولید کند و چون ژاعو که اندر فرغانه و بعض نواحی خوارزم همی باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی نسخه خطّی مؤلف ورق 43 صفحه دست چپ سطر ده ). و ظاهراً این همان چیزی است که مثل بادنجان بزرگ از گلو آویزد.


کلمات دیگر: