ضابی . (اِخ ) ابن حارث برجمی . شاعری است .
ضابی
لغت نامه دهخدا
ضابی. ( ع اِ ) خاکستر نرم ، یا عام است. ( منتهی الارب ). خاکستر. ( مهذب الاسماء ). خاکستر گرم ، یا عام است. ( آنندراج ). خُلواره. و ظاهراً خاکستر نرم در منتهی الارب غلط کتابت است.
ضابی. ( اِخ ) ابن حارث برجمی. شاعری است.
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] ( ع اِ ) خاکستر. رجوع به ضابی شود.
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] ( اِخ ) رودباری است که از حرّة بدیار بنی ذبیان درآید. ( معجم البلدان ).
ضابی. ( اِخ ) ابن حارث برجمی. شاعری است.
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] ( ع اِ ) خاکستر. رجوع به ضابی شود.
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] ( اِخ ) رودباری است که از حرّة بدیار بنی ذبیان درآید. ( معجم البلدان ).
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] (اِخ ) رودباری است که از حرّة بدیار بنی ذبیان درآید. (معجم البلدان ).
ضابی ٔ. [ ب ِءْ ] (ع اِ) خاکستر. رجوع به ضابی شود.
ضابی . (ع اِ) خاکستر نرم ، یا عام است . (منتهی الارب ). خاکستر. (مهذب الاسماء). خاکستر گرم ، یا عام است . (آنندراج ). خُلواره . و ظاهراً خاکستر نرم در منتهی الارب غلط کتابت است .
جدول کلمات
خاکستر
کلمات دیگر: