ژازن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ژازن. [ زُ ] ( اِخ ) پسر اِزُن پادشاه یلکس . وی بیاری سانتور شیرون رفعت و مقام یافت و سپس به دست پلیاس از تخت سلطنت که از پدر بمیراث برده بود خلع شد. او آرگونوت ها را به گشادن گنج های کلشید راهنمائی کرد و از این ممالک دور مدئه را همراه آورد و او را بزنی گرفت ، سپس وی را طلاق گفت و با کروز دختر سی زیف ازدواج کرد. کروز از ژازن دو فرزند آورد. ژازُن سرانجام تخت سلطنت یلکس را مجدداً به دست آوردو پس از حادثه دیگری در سرگردانی و بدبختی بمرد.
ژازن . [ زُ ] (اِخ ) بقول پلوتارک نام بازیگری بود از مردم شهر ترال که در پیشگاه اُرُد اشک سیزدهم اشکانی در جشنی که این پادشاه برای عروسی پسرش پاکروس با خواهر پادشاه ارمنستان برپا کرده بود بازی آگاوه را موسوم به باکانت از تصنیفات اری پید نمایش میداد و حضار با لذت و اعجابی هرچه تمامتر به سخنان او گوش فراداده بودند که ناگاه سر کراسوس سردار رومی را که به دست سورنا سردارایرانی کشته شده بود سیلاس به مجلس آورده به پای شاهنشاه ایران انداخت . ژازن برای اینکه شاهنشاه را در این پیروزی بزرگ تهنیتی گفته باشد سر کراسوس را برداشته و بالمناسبة این اشعار را از زبان آگاوه بخواند: «از بلندی کوهستانهایمان این بچه شیر را که آفت دشتهای ماست به اینجا آورده ایم ، از این صید که باعث سعادت است فاتح را مفتخر میدانیم ». از این مناسب خوانی همه ٔ حضار لذت بردند و نمایش دهندگان دنباله ٔ شعر مزبوررا بخواندند، یعنی آنجائی را که آوازه خوانان میپرسند: «چه دستی او را زد؟» و آگاوه جواب میدهد: «دست من شرف این کار را داشت ». ارد را این مناسب خوانی خوش آمد و او را یک تالان که تقریباً معادل بیست و هشت هزار ریال بود ارزانی داشت . (ایران باستان ج 3 ص 2325).
ژازن . [ زُ ] (اِخ ) پسر اِزُن پادشاه یلکس . وی بیاری سانتور شیرون رفعت و مقام یافت و سپس به دست پلیاس از تخت سلطنت که از پدر بمیراث برده بود خلع شد. او آرگونوت ها را به گشادن گنج های کلشید راهنمائی کرد و از این ممالک دور مدئه را همراه آورد و او را بزنی گرفت ، سپس وی را طلاق گفت و با کروز دختر سی زیف ازدواج کرد. کروز از ژازن دو فرزند آورد. ژازُن سرانجام تخت سلطنت یلکس را مجدداً به دست آوردو پس از حادثه ٔ دیگری در سرگردانی و بدبختی بمرد.