کلمه جو
صفحه اصلی

عائره

فرهنگ فارسی

مونث عائر

لغت نامه دهخدا

( عائرة ) عائرة. [ ءِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث عائر. رجوع به عائر شود. || ( اِ ) بسیار که به نظر نگنجد و چشم خیره شود. گویند: له من المال عائرة عینین ؛ یعنی او را مال بسیار است که چشم را پر میکند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

عائرة. [ ءِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عائر. رجوع به عائر شود. || (اِ) بسیار که به نظر نگنجد و چشم خیره شود. گویند: له من المال عائرة عینین ؛ یعنی او را مال بسیار است که چشم را پر میکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


( عایرة ) عایرة. [ ی ِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث عایر. رجوع به عائرة شود.

عایرة. [ ی ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عایر. رجوع به عائرة شود.



کلمات دیگر: