کلمه جو
صفحه اصلی

استن

فارسی به انگلیسی

acetone, pylon

acetone


فرهنگ فارسی

( اسم ) ستون رکن استوانه پالار عماد .
کرسی اوپرن

(شیمی) استون، ماده‌ی حلال برخی چربی‌ها


فرهنگ معین

(اَ س ِ تُ ) [ فر. ] (اِ. ) = استون : مایعی است بی رنگ ، فرار، سریع التبخیر و قابل اشتعال ، با بوی اتری که از تقطیر یکی از استات ها به دست می آید و مانند یک حلال بکار می رود.
(اُ تُ ) (اِ. ) = استون : ستون ، رکن .

(اَ س ِ تُ) [ فر. ] (اِ.) = استون : مایعی است بی رنگ ، فرار، سریع التبخیر و قابل اشتعال ، با بوی اتری که از تقطیر یکی از استات ها به دست می آید و مانند یک حلال بکار می رود.


(اُ تُ) (اِ.) = استون : ستون ، رکن .


لغت نامه دهخدا

استن . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) ژان . نقاش هلندی ، مولد لیدن (1626 - 1679 م .). او در نقاشی های خود مستان و عربده جویان و صحنه های هزل آمیز را تجسم داده است .


استن . [ اِ ت َ ] (اِخ ) هانری کنت د... امیرالبحر فرانسوی ، مولد 1729 م .در کاخ راول (اُوِرنی ). وی در هندوستان و آمریکا برخلاف انگلستان قیام کرد و در 1794 او را سر بریدند.


استن . [ اَ ت َ ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده . استان . یا درختی که در بیخ آن تفرق و پراکندگی باشد و از دور بر شکل کالبد مردم نماید. استنه ، یکی استن . (از منتهی الارب ).


استن . [ اَ ت َ ] (مص ) هستن . مصدر مفروض که زمان حال آن صرف شود اینچنین : استم ، استی ، است ، استیم ، استید، استند. و گاه بجای آنها: ام ، ای ، است ، ایم ، اید، اند بکار برند. و نیز مشتقات این مصدر در آخر صیغ از ماضی مطلق درآید: ستم .


استن . [ اِ ت َ ] (اِخ ) کرسی از ناحیه ٔ رُدِز در کنار لو، دارای 1036 تن سکنه .


استن . [ اِ ت ِ ] (اِ) (اصطلاح فیزیک ) واحد قوه ایست در سلسله ٔ ام . ت . اِس . و آن قوه ایست که چون بر جرم یک تن وارد آید آنرا دارای واحد شتاب این سلسله کند.


استن . [ اُ ت ُ ] (اِ) مخفف استون . ستون . (جهانگیری ). رکن . (غیاث ) (انجمن آرا). اسطوانة. ستون عمارت . (برهان ) (مؤید الفضلاء). پالار. (برهان ). عماد :
گریه ٔ ابرست و سوز آفتاب
استن دنیا همین دو رشته تاب .

مولوی .


استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است .

مولوی .


استن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول .

مولوی .


معجز موسی و احمد را نگر
چون عصا شد مار و استن باخبر.

مولوی (از جهانگیری ).


استن من عصمت و حفظ تو است
جمله مطوی ّ یمین آن دو است .

مولوی .


هر ستونی اشکننده ٔ آن دگر
استن آب اشکننده ٔ هر شرر.

مولوی .


جبرئیلی را بر اُستن بسته ای
پروبالش را به صد جا خسته ای .

مولوی (مثنوی دفتر 3 ص 24).


استن حنانه آمد در حنین .

مولوی .


رجوع به اساطین شود.

( آستن ) آستن. [ ت ِ ] ( اِ ) آستین. آستی. کُم :
روح اﷲ ار زآستن مریم آمده ست
صد مریم است روح ترا اندر آستین.
کمال اسماعیل.
کلیم از ید بیضا همین قَدَر لافد
که دست زآستن پیرهن برون آرد.
شفائی.

استن. [ اَ ت َ ] ( مص ) هستن. مصدر مفروض که زمان حال آن صرف شود اینچنین : استم ، استی ، است ، استیم ، استید، استند. و گاه بجای آنها: ام ، ای ، است ، ایم ، اید، اند بکار برند. و نیز مشتقات این مصدر در آخر صیغ از ماضی مطلق درآید: ستم.

استن. [ اُ ت ُ ] ( اِ ) مخفف استون. ستون. ( جهانگیری ). رکن. ( غیاث ) ( انجمن آرا ). اسطوانة. ستون عمارت. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ). پالار. ( برهان ). عماد :
گریه ابرست و سوز آفتاب
استن دنیا همین دو رشته تاب.
مولوی.
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است.
مولوی.
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول.
مولوی.
معجز موسی و احمد را نگر
چون عصا شد مار و استن باخبر.
مولوی ( از جهانگیری ).
استن من عصمت و حفظ تو است
جمله مطوی یمین آن دو است.
مولوی.
هر ستونی اشکننده آن دگر
استن آب اشکننده هر شرر.
مولوی.
جبرئیلی را بر اُستن بسته ای
پروبالش را به صد جا خسته ای.
مولوی ( مثنوی دفتر 3 ص 24 ).
استن حنانه آمد در حنین.
مولوی.
رجوع به اساطین شود.

استن. [ اَ ت َ ] ( ع اِ ) بیخ درخت پوسیده. استان. یا درختی که در بیخ آن تفرق و پراکندگی باشد و از دور بر شکل کالبد مردم نماید. استنه ، یکی استن. ( از منتهی الارب ).

استن. [ اِ ت ِ ] ( اِ ) ( اصطلاح فیزیک ) واحد قوه ایست در سلسله ام. ت. اِس. و آن قوه ایست که چون بر جرم یک تن وارد آید آنرا دارای واحد شتاب این سلسله کند.

استن. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) بقولی نام یکی از حکام قدیم طبرستان و برخی استندار و استنداریه را از آن مشتق دانند. رجوع به استندار و سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 26 بخش انگلیسی شود.

استن. [ اِ ت ِ ] ( اِخ ) ژان. نقاش هلندی ، مولد لیدن ( 1626 - 1679 م. ). او در نقاشی های خود مستان و عربده جویان و صحنه های هزل آمیز را تجسم داده است.

استن . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) بقولی نام یکی از حکام قدیم طبرستان و برخی استندار و استنداریه را از آن مشتق دانند. رجوع به استندار و سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 26 بخش انگلیسی شود.


فرهنگ عمید

( آستن ) = آستین
= ستون: استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است (مولوی: ۱۱۸ ).
واحد اندازه گیری نیرو در اصول m.t.s، برابر ۱۰۸ دین یا هزار نیوتن.

واحد اندازه‌گیری نیرو در اصول M.T.S، برابر ۱۰۸ دین یا هزار نیوتن.


= ستون: ◻︎ استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است (مولوی: ۱۱۸).


دانشنامه عمومی

آستن. آستن (به هلندی: Asten) یک شهرستان در هلند است که در برابانت شمالی واقع شده است. آستن ۲۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فهرست شهرهای هلند
شهر Hattorf am Harz خواهرخواندهٔ آستن هست.
استن (ترانه). «استن» (Stan) ترانه ای است که امینم خوانندهٔ رپ آمریکایی آن را به همراه دایدو خوانده است. استن سومین تک آهنگ از آلبوم مارشال مترز ال پی است که در دسامبر ۲۰۰۰ عرضه شد. این ترانه یکی از معروف ترین ترانه های امینم است.
صفحه گرامافون
۱۲"
سی دی تک
cassette
دانلود موسیقی
دایدو ترانه ای به نام «متشکرم» (Thank You) در آلبوم دوم خود دارد که این آهنگ به طور میکس شده بر روی استن قرار گرفته است.
"استن" نام شخصیت اصلی داستان آهنگ است. او پسری است که طرفدار پرو پا قرص امینم می باشد، و در آهنگ خطاب به او می گوید: "من عاشق توام. در اتاق من پر از عکس های توست و… ." استن دوست دختری دارد که نقش اش را دایدو بازی می کند. در داستان، استن از امینم گله می کند که "چرا به نامه هایم جواب نمی دهی و چرا دیروز بیرون از کنسرت به من امضا ندادی و…" و در قسمت دوم آهنگ استن دوست دخترش را درون صندوق عقب گذاشته و می خواهد خودش را با ماشین در رودخانه پرتاب کند.
در قسمت پایانی آهنگ امینم خطاب به استن می گوید (در زمانی که استن مرده است) من دیروز سرم شلوغ بود و نتوانستم برای تو صبر کنم که ناگهان چشم اش به روزنامه می افتد و داستان را در نامه برای استن بازگو می کند تا اینکه به نام قربانی می رسد و می گوید: اسم او هم … استن بوده، وای نه اون تو بودی. لعنتی.

دانشنامه آزاد فارسی

اِستِن (Sten)
اِستِن
مسلسل سبک بریتانیایی. از فشنگ ۹میلی متری مخصوص تپانچه استفاده می کرد که در سراسر اروپا رایج بود؛ خشابی ۳۲ تیری داشت و در حدود ۵۰۰ تیر در دقیقه شلیک می کرد. سلاحی ارزان و با ساختِ آسان بود که میلیون ها عدد از آن نیز تولید شد. نیروهای مسلح بریتانیا در جنگ جهانی دوم و پس از آن، به این نوع مسلسل مجهّز شدند و تعداد زیادی از آن را نیز به گروه های مقاومت در سراسر اروپا دادند. استن را دو افسر با نام های شپرد و ترپین ساختند و نام این مسلسل از حروف اول لاتینی نام آن دو و «ای ان» (EN) انفیلد، کارخانۀ اسلحۀ کوچک سلطنتی، گرفته شده است. نوع بی صدای آن را نیز برای استفادۀ تکاوران و مأموران مخفی ساخته اند.

گویش مازنی

( آستن ) /aasten/ ابزاری مربوط به آسیاب آبی

پیشنهاد کاربران

Ast = Is
H'ast = There is = There's

به نظرم معنی تک بودن میده

اُستن:ستون و پایه
( ( سقف گردون کو چنین دایم بود
نه از طناب و استنی قایم بود ) )
( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 225 )
اُستن یا ستون : تحریف ایستان به معنای سنگ ایستاده بوده وبا کلمه استون انگلیسی به معنای سنگ از یک ریشه است. در قدیم ستون ها از سنگ ساخته می شده .
بنابر این واژه ی اُستن یا ستون فارسی با واژه انگلیسی Stone سوئدی Sten و. . قابل سنجش می باشد .


کلمات دیگر: