کلمه جو
صفحه اصلی

مذی

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- آبی که از آلت مرد در ملاعب. بازن یا نظر و یا یاد وی بیرون آید آب عشق . ۲- آبی که از زیر آب حوض بیرون رود .

لغت نامه دهخدا

مذی . [ م َ ] (ع اِ) آب نشاط. رجوع به مَذی ّ و مَذْی ْ شود.


مذی . [ م َ ذا ] (ع اِ) آبی که از دهانه ٔ حوض و کاریز بدر رود. (ناظم الاطباء). رجوع به مَذْی ْ و مَذی ّ شود.


مذی. [ م َذْی ْ ] ( ع اِ )رطوبت است که در غلبه شهوت ظاهر می شود. ( غیاث اللغات ). آب نشاط. ( زمخشری ) ( مهذب الاسماء ) ( دستورالاخوان ). آب مرد که وقت ملاعبت برآید. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). آب لزج رقیقی که به هنگام عشقبازی خارج شود و رنگش به سفیدی زند و فقها در وجوب یا عدم وجوب غسل در مورد نزول این آب اختلاف دارند. مَذی . ( از متن اللغة ).مَذی ( ناظم الاطباء ). مذی مردان را باشد، چنانکه قذی زنان را. ( یادداشت مؤلف ). آبی که به وقت ملاعبه در کسی که آرزوی آرامش دارد بیرون ترابد. ( از ذخیره خوارزمشاهی ، از یادداشت مؤلف ). || آب که از دهانه کاریز و حوض به دررود. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).مَذّی. ( از متن اللغة ). || ج ِ مَذیَّة. ( از متن اللغة ). رجوع به مذیة شود. || ( مص ) به چراگاه گذاشتن اسب را. ( از منتهی الارب ). به چرا فرستادن اسب را. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). مذاء. ( متن اللغة ). || مذی آوردن مرد. ( از منتهی الارب ). آب نشاط خارج شدن از نر. ( از متن اللغة ).

مذی. [ م َ ذی ی ] ( ع اِ ) آبی که از مرد وقت ملاعبت برآید. مَذْی ْ. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به مَذْی ْ شود. || مسیل آب از حوض. ( از متن اللغة ). رجوع به مَذْی ْ شود.

مذی. [ م َ ] ( ع اِ ) آب نشاط. رجوع به مَذی و مَذْی ْ شود.

مذی. [ م َ ذا ] ( ع اِ ) آبی که از دهانه حوض و کاریز بدر رود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مَذْی ْ و مَذی شود.

مذی . [ م َ ذی ی ] (ع اِ) آبی که از مرد وقت ملاعبت برآید. مَذْی ْ. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به مَذْی ْ شود. || مسیل آب از حوض . (از متن اللغة). رجوع به مَذْی ْ شود.


مذی . [ م َذْی ْ ] (ع اِ)رطوبت است که در غلبه ٔ شهوت ظاهر می شود. (غیاث اللغات ). آب نشاط. (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان ). آب مرد که وقت ملاعبت برآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آب لزج رقیقی که به هنگام عشقبازی خارج شود و رنگش به سفیدی زند و فقها در وجوب یا عدم وجوب غسل در مورد نزول این آب اختلاف دارند. مَذی ّ. (از متن اللغة).مَذی (ناظم الاطباء). مذی مردان را باشد، چنانکه قذی زنان را. (یادداشت مؤلف ). آبی که به وقت ملاعبه در کسی که آرزوی آرامش دارد بیرون ترابد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت مؤلف ). || آب که از دهانه ٔ کاریز و حوض به دررود. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).مَذّی . (از متن اللغة). || ج ِ مَذیَّة. (از متن اللغة). رجوع به مذیة شود. || (مص ) به چراگاه گذاشتن اسب را. (از منتهی الارب ). به چرا فرستادن اسب را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مذاء. (متن اللغة). || مذی آوردن مرد. (از منتهی الارب ). آب نشاط خارج شدن از نر. (از متن اللغة).


فرهنگ عمید

۱. مایعی که هنگام تحریک از مجرای تناسلی مرد بیرون می آید و موجب غسل نیست.
۲. [قدیمی] آبی که از دهانة حوض یا کاریز جاری شود.

فرهنگستان زبان و ادب

[علوم سلامت] ← مایع پیش منی

پیشنهاد کاربران

مایع پیش منی

آب نشاط


کلمات دیگر: