کور کردن و بر کندن چشم کسی را .
بخز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بخز. [ ب َ ] ( ع مص ) کور کردن و برکندن چشم کسی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
گویش مازنی
/baKhez/ بلندشو - امر به سینه خیز رفتن
۱بلندشو ۲امر به سینه خیز رفتن
کلمات دیگر: