کلمه جو
صفحه اصلی

اسپید

فارسی به انگلیسی

speed

فرهنگ فارسی

نام قلعه وحصاری از توران زمین که سهراب رستم آنرا تسخیر کرد.
سفید، اسفید، سپید: هرچیزی که به رنگ برف یاشیرباشد، مقابل سیاه
( صفت ) ۱ - سپید سفید ابیض بیضائ مقابل سیاه اسود .

فرهنگ معین

( اِ ) (ص . ) سپید، سفید.

لغت نامه دهخدا

اسپید. [ اِ ] ( ص ) سفید. نقیض سیاه. ( برهان ). اسفید. سپید ( مخفف آن ). ابیض. بیضاء :
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست.
مولوی.
رجوع به سفید شود. || بی نقش. ( برهان ). اطلَس. بی لون. ( برهان ). || ساده. بی ترشی : اسپیدبا.

فرهنگ عمید

"

دانشنامه عمومی

اسپید روستایی در دهستان طبس مسینا بخش گزیک شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۷۰ نفر (در ۱۳ خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:آمفتامین

گویش مازنی

/espid/ سفید

سفید


پیشنهاد کاربران

سرعت


کلمات دیگر: