نام الهه رعد نزد اسلاوهای قدیم
پرون
فرهنگ فارسی
نام الهه رعد نزد اسلاوهای قدیم
لغت نامه دهخدا
از تفاخر چو کرم پیله سپهر
تار مهرش کشیده بر پرون.
پرون. [ پ َ وَ ] ( اِخ ) مخفف پروان. و آن شهری است نزدیک غزنین.
پرون. [ پ َرْ وَ ] ( اِخ ) نام بیژن بن گیو باشد.
پرون. [ پ ِ رُن ْ ] ( اِخ ) نام یکی از مشاهیر طبیعین فرانسه مولد او بسال 1775 م. در ایالت الیه در قصبه سری لی و وفات بسال 1810 م. از 1800 تا 1804 م. در تحت ریاست کایتین بودن در هیئتی که به سیاحت اقطار جنوبیه مأمور بودند شرکت جست و از حیوانات آن نواحی صدهزار نمونه به فرانسه برد و راجع به احوال طبیعیه آبهای بحر محیط و درجه حرارت و برودت آن به کشفهای بسیار توفیق یافت و سیاحت نامه چهارساله خویش نیز بنوشت و انتشار داد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پرون. [ پ ِ رُن ْ ] ( اِخ ) نام قصبه ای بر کناررود سُم در ولایتی به همین نام در 51 هزارگزی شرقی آمین سکنه آن 4289 تن است و این قصبه ای قدیم است دارای استحکامات و پاره ای آثار. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پرون. [ پ ِ ] ( اِخ ) نام آلهه رعد نزد اسلاوهای قدیم و بتی بزرگ بنام او در کیف بوده است و ولادیمیر آنرا بشکست. ( قاموس الاعلام ترکی ).
از تفاخر چو کرم پیله سپهر
تار مهرش کشیده بر پرون .
ابوالفرج رونی .
و نیز رجوع به پروان شود.
پرون . [ پ َ وَ ] (اِخ ) مخفف پروان . و آن شهری است نزدیک غزنین .
پرون . [ پ َرْ وَ ] (اِخ ) نام بیژن بن گیو باشد.
پرون . [ پ ِ ] (اِخ ) نام آلهه رعد نزد اسلاوهای قدیم و بتی بزرگ بنام او در کیف بوده است و ولادیمیر آنرا بشکست . (قاموس الاعلام ترکی ).
پرون . [ پ ِ رُن ْ ] (اِخ ) نام یکی از مشاهیر طبیعین فرانسه مولد او بسال 1775 م . در ایالت الیه در قصبه سری لی و وفات بسال 1810 م . از 1800 تا 1804 م . در تحت ریاست کایتین بودن در هیئتی که به سیاحت اقطار جنوبیه مأمور بودند شرکت جست و از حیوانات آن نواحی صدهزار نمونه به فرانسه برد و راجع به احوال طبیعیه آبهای بحر محیط و درجه حرارت و برودت آن به کشفهای بسیار توفیق یافت و سیاحت نامه ٔ چهارساله ٔ خویش نیز بنوشت و انتشار داد. (قاموس الاعلام ترکی ).
پرون . [ پ ِ رُن ْ ] (اِخ ) نام قصبه ای بر کناررود سُم ّ در ولایتی به همین نام در 51 هزارگزی شرقی آمین سکنه ٔ آن 4289 تن است و این قصبه ای قدیم است دارای استحکامات و پاره ای آثار. (قاموس الاعلام ترکی ).
فرهنگ عمید
پروان#NAME?
دانشنامه عمومی
ایندرا
ثور
زئوس
پرون را به عنوان مردی خشن با ریشی مسین توصیف می کنند. او سوار بر گردونه ای آهنی است که یک قوچ غول آسا آن را در آسمان می کشد و تبری بزرگ و گاه چکش بر دوش دارد. او تبر را به سوی بدکاران پرتاب می کند و این تبر همیشه به سوی او بازمی گردد. هرجا که او اقامت می گزید، روی کوه یا بر بالاترین شاخهٔ درخت بلوط عظیم پیکر، آنجا را مرکز زمین به شمار می آوردند. پرون بر شرایط آب وهوایی طبیعت نظارت داشت و بدین گونه در فصل درو، همه جا او را می پرستیدند.
اوا پرون
ایزابل پرون
خوآن پرون
گویش مازنی
۱پدران و نیاکان ۲کشاله ی ران