کلمه جو
صفحه اصلی

اسپنج

فرهنگ فارسی

( اسم ) جانوری است جزو بی مهرگان که تشکیل رد. اسفنجها را میدهد و آن جزو جانوران گیاهی شکل و بی قرینه و ساده ترین پریاخته میباشد . یا اسفنج آهکی . اسفنجی که استخوان بندیش از جنس مواد آهکی است .
از نواحی مازندران

لغت نامه دهخدا

اسپنج. [ اِ پ َ ] ( اِ ) اسفنج. رجوع به اسفنج شود. || سپنج. رجوع به سپنج شود.

اسپنج. [اِ پ َ ] ( اِخ ) یکی از نواحی آمل مازندران. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 113 بخش انگلیسی ).

اسپنج . [ اِ پ َ ] (اِ) اسفنج . رجوع به اسفنج شود. || سپنج . رجوع به سپنج شود.


اسپنج . [اِ پ َ ] (اِخ ) یکی از نواحی آمل مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 113 بخش انگلیسی ).


گویش مازنی

/espanj/ نام مرتعی در آمل

نام مرتعی در آمل



کلمات دیگر: