روان کردن جوی
اساحه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( اساحة ) اساحة. [ اِ ح َ ] ( ع مص ) اساحه نهر؛ روان کردن جوی. ( منتهی الارب ). || فروافکندن ، چنانکه اسب دم خود را: اساح الفرس بذنبه. ( از منتهی الارب ).
اساحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اساحه ٔ نهر؛ روان کردن جوی . (منتهی الارب ). || فروافکندن ، چنانکه اسب دم خود را: اساح الفرس بذنبه . (از منتهی الارب ).
کلمات دیگر: