درختی است کلان مانند درخت انار و گل خوش نما دارد ٠ بهرامج ٠ رنف ٠ بهرامه ٠ خلاف بلخی ٠
بلخیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( بلخیة ) بلخیة. [ ب َ ل َ خی ی َ ] ( ع اِ ) درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بهرامج. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویة ). رنف. بهرامه. خلاف بلخی.
بلخیه. [ ب َ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) مرضی است که آن را آبله فرنگ وآتشک نیز گویند، چون در بلخ ظهور کرد منسوب بدانجا شد. ( آنندراج ) :
بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه
رنج و المت به جان و دل یابد راه.
بلخیه. [ ب َ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) مرضی است که آن را آبله فرنگ وآتشک نیز گویند، چون در بلخ ظهور کرد منسوب بدانجا شد. ( آنندراج ) :
بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه
رنج و المت به جان و دل یابد راه.
یوسفی طبیب ( از آنندراج ).
بلخیه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرضی است که آن را آبله ٔ فرنگ وآتشک نیز گویند، چون در بلخ ظهور کرد منسوب بدانجا شد. (آنندراج ) :
بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه
رنج و المت به جان و دل یابد راه .
بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه
رنج و المت به جان و دل یابد راه .
یوسفی طبیب (از آنندراج ).
بلخیة. [ ب َ ل َ خی ی َ ] (ع اِ) درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهرامج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). رنف . بهرامه . خلاف بلخی .
کلمات دیگر: