نام آبی است در بادیه
اساله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( اسالة ) اسالة. [ اَ ل َ ] ( ع مص ) کشیده رخسار شدن. اَسیل الخدّ گشتن. کشیده روئی. کشیده روی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).
اسالة. [ اِ ل َ ] ( ع مص ) راندن آب و اشک. روان کردن آب و آنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || دراز کردن ، چنانکه نوک و تیزی پیکان را: اسال غرارالنصل ؛ دراز کرد نوک و تیزی پیکان را. ( منتهی الارب ).
اسالة. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام آبی است در بادیه. ( معجم البلدان ).
اسالة. [ اِ ل َ ] ( ع مص ) راندن آب و اشک. روان کردن آب و آنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || دراز کردن ، چنانکه نوک و تیزی پیکان را: اسال غرارالنصل ؛ دراز کرد نوک و تیزی پیکان را. ( منتهی الارب ).
اسالة. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام آبی است در بادیه. ( معجم البلدان ).
اسالة. [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام آبی است در بادیه . (معجم البلدان ).
اسالة. [ اَ ل َ ] (ع مص ) کشیده رخسار شدن . اَسیل الخدّ گشتن . کشیده روئی . کشیده روی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
اسالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) راندن آب و اشک . روان کردن آب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دراز کردن ، چنانکه نوک و تیزی پیکان را: اسال غرارالنصل ؛ دراز کرد نوک و تیزی پیکان را. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: