حیله ساختن . مکر کردن
تنبل ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنبل ساختن. [ تَم ْ ب ُ ت َ ] ( مص مرکب ) حیله ساختن. مکر کردن. جادو کردن :
گربزان شهر بر من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند.
گربزان شهر بر من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند.
رودکی.
کلمات دیگر: