مترادف برازنده : درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، قابل، لایق، متناسب، ورجاوند
متضاد برازنده : نامتناسب، نالایق
برابر پارسی : ورجاوند
chi-chi, chichi, congruous, elegant, fit, handsome, proper, style
becoming, befitting, suitable, comely, graceful, chi-chi, fit, proper, elegant
(تلفظ: barāzande) (صفت فاعلی از برازیدن) ، ویژگی آنچه مناسب یا زیبندهی کسی یا چیزی است ؛ شایسته ، لایق ، سزاوار.
درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، قابل، لایق، متناسب، ورجاوند ≠ نامتناسب، نالایق
شایسته، درخور
این رفتار برازندهی جوانی مانند تو نیست
this behaviour does not become a young man like you
لباس برازنده
becoming clothes, comely garment
شایسته لایق
ورجاوند