معنی: نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
کیوس
فرهنگ اسم ها
معنی: نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
به جز بر آن صنمم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کیوس آید.
چون کمان قامت عدوت کیوس.
کیوس. [ ک َ / کیو ] ( اِخ ) نام جزیره ای است که عذرا معشوقه وامق را آنجا فروختند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). جزیره ای است که عذرا را در آنجا فروختند و منقلوس خرید. ( فرهنگ اوبهی ). نام جزیره ای از جزایر یونان واقع در مغرب آسیای صغیر. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). یا خیُس ، یکی از جزایر بحرالجزایر است که مورخین قدیم آن رامحل تولد امروس ( همر ) دانسته اند. این جزیره را زلزله ای در سال 1881 م. زیروزبر کرد. ( از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی : کی یوس ). ظاهراًکئوس ( کیو ) ، نام جزیره ای از مجمعالجزایر یونان دارای 75000 سکنه . ( حاشیه برهان چ معین ) :
چو رفتند سوی جزیره کیوس
یکی مرد بد نام او منقلوس.
کیوس. [ ک َ ]( اِخ ) نام برادر انوشیروان است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نام برادر اکبر انوشیروان بن غباد بوده که وقتی به حکم انوشیروان عادل حکمرانی تبرستان و خراسان داشته و با خاقان رزم کرده و بر او ظفر یافته است و خوارزم را مسخر نموده به هوشنگ نامی از اقارب خود سپرده تا غزنین و نهرواله به تصرف آورده دعوی پادشاهی نمودو آخر به دست انوشیروان هلاک شد و هفت سال در ولایات متفرقه خود حکمرانی داشته. و بعضی او را کیتوس خوانده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام برادر انوشیروان ساسانی و پسر قباد و نخستین ملک از ملوک باوندیه طبرستان است و جد اعلای این طبقه می باشد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در پهلوی ، کائوس ، پسر غباد و برادر انوشیروان. ( حاشیه برهان چ معین ). از فرمانروایان مازندران معاصر ساسانیان و پسر قباد بود که به سال 529 م. به حکومت مازندران فرستاده شد و هفت سال فرمانروایی کرد. ( از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 178 ): و سیزدهم پدرش کیوس بن قباد بود برادر نوشروان ملک عادل و مادر تو فرزند ملک غازی... ( قابوسنامه چ نفیسی ص 2 ). بعد از آنکه قبادبن فیروز مالک ممالک عجم گشت سلطنت آن دیار را به پسر بزرگتر خود کیوس ارزانی داشت و کیوس... مدت هفت سال حکومت کرد آنگاه میان او و برادرش انوشیروان مخالفت اتفاق افتاد و کیوس بر دست برادر اسیر گشت و به قتل رسید... ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 401 ). و رجوع به همین مأخذ ص 401 و 417 و ایران در زمان ساسانیان ص 353 به بعد شود.
کیوس . [ یُس ْ ] (اِخ ) شهری در کنار دریای مرمره بود که در زمان اردشیر دوم به دست مهرداد پسرآریوبرزن تسخیر گردید. (از ایران باستان ص 1148).
کیوس . [ ک َ ](اِخ ) نام برادر انوشیروان است . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام برادر اکبر انوشیروان بن غباد بوده که وقتی به حکم انوشیروان عادل حکمرانی تبرستان و خراسان داشته و با خاقان رزم کرده و بر او ظفر یافته است و خوارزم را مسخر نموده به هوشنگ نامی از اقارب خود سپرده تا غزنین و نهرواله به تصرف آورده دعوی پادشاهی نمودو آخر به دست انوشیروان هلاک شد و هفت سال در ولایات متفرقه ٔ خود حکمرانی داشته . و بعضی او را کیتوس خوانده اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام برادر انوشیروان ساسانی و پسر قباد و نخستین ملک از ملوک باوندیه ٔ طبرستان است و جد اعلای این طبقه می باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در پهلوی ، کائوس ، پسر غباد و برادر انوشیروان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). از فرمانروایان مازندران معاصر ساسانیان و پسر قباد بود که به سال 529 م . به حکومت مازندران فرستاده شد و هفت سال فرمانروایی کرد. (از ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 178): و سیزدهم پدرش کیوس بن قباد بود برادر نوشروان ملک عادل و مادر تو فرزند ملک غازی ... (قابوسنامه چ نفیسی ص 2). بعد از آنکه قبادبن فیروز مالک ممالک عجم گشت سلطنت آن دیار را به پسر بزرگتر خود کیوس ارزانی داشت و کیوس ... مدت هفت سال حکومت کرد آنگاه میان او و برادرش انوشیروان مخالفت اتفاق افتاد و کیوس بر دست برادر اسیر گشت و به قتل رسید... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 401). و رجوع به همین مأخذ ص 401 و 417 و ایران در زمان ساسانیان ص 353 به بعد شود.
به جز بر آن صنمم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کیوس آید.
دقیقی (از لغت فرس چ اقبال ص 194).
تیروش قد دوستانت راست
چون کمان قامت عدوت کیوس .
؟ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا شاعر).
|| احول . چپ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چو رفتند سوی جزیره ٔ کیوس
یکی مرد بد نام او منقلوس .
عنصری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
دانشنامه عمومی
کیوس پسر قباد نام شاهزاده ساسانی است که بر دین مزدک استوار گشت. وی نیای باوندیان است.
کیوس گوران نام خواننده، شاعر و نویسنده مازندرانی است.
کیوس (شهر باستانی)
کئوس - وبگاه پَنتآن
ویکی پدیای انگلیسی
آابپتجچخدرزژسشفکگلمنوهی