کلمه جو
صفحه اصلی

شهران

فرهنگ اسم ها

اسم: شهران (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šahrān) (فارسی: شهران) (انگلیسی: shahran)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، ( شهر، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شهر، شهری، ( اَعلام ) نام یکی از نجبای ایران که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود، ( شهر + ان ( پسوند نسبت ) )

(تلفظ: šahrān) (شهر + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به شهر ، شهری ؛ (در اعلام) نام یکی از نجبای ایران که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود .


لغت نامه دهخدا

شهران . [ ش َ ] (اِخ ) ابن شاذل . از اجداد مکحول است . (یادداشت مؤلف ).


شهران . [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود. (فهرست ولف ) :
نشست او و شهران اَبَر پای خاست
به ماهوی گفت این دلیری چراست .

فردوسی .



شهران . [ ش َ ](اِخ ) ابن عفرس . جدی است جاهلی که فرزندان وی بطنی از خثعم از قحطان اند. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 418).


شهران. [ ش َ ] ( اِخ ) نام یکی از نجبای ایران که در زمان یزدگرد سوم نزد ماهوی بود. ( فهرست ولف ) :
نشست او و شهران اَبَر پای خاست
به ماهوی گفت این دلیری چراست.
شهران. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن شاذل. از اجداد مکحول است. ( یادداشت مؤلف ).

شهران. [ ش َ ]( اِخ ) ابن عفرس. جدی است جاهلی که فرزندان وی بطنی از خثعم از قحطان اند. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 418 ).

دانشنامه عمومی

شهرک او پی جی ( OPG )
مجتمع تجاری ادارای سامان
نیروگاه برق در شهران شمالی
تصفیه خانه آب شهران
مخابرات در خیابان کوهسار
آتش نشانی در خیابان کوهسار
فرهنگ سرای معرفت
درمانگاه شبانه روزی صدر در فلکه اول شهران
مختصات: ۳۵°۴۵′۳۳″ شمالی ۵۱°۱۷′۳۴″ شرقی / ۳۵٫۷۵۹۱۷°شمالی ۵۱٫۲۹۲۷۸°شرقی / 35.75917; 51.29278
شهران نام محله ای واقع در شمال غربی منطقه ۵ شهرداری تهران است که بخش شمالی محله یخچال کن می باشد . نام کهن آن به گفته باشندگان محله کن " آب پیک " بوده است.بوستان جنگلی کوهسار در شمال غربی این محله و در دامنه جنوبی رشته کوه البرز جای دارد و به همین دلیل شهران از خوش آب و هواترین مناطق غرب تهران به شمار می رود. بزرگراه نیایش (که از شرق در خیابان ولیعصر پایان می پذیرد)، بزرگراه ایران پارس (آبشناسان)، بزرگراه شهید باکری و همچنین بزرگراه همت از مسیرهای اصلی ارتباطی منطقه شهران و مرکز شهر تهران می باشند.
بلندی های شمال شهران به دلیل دارا بودن پیست و محوطه ای باز همراه با وزش ملایم و دائمی باد جای مناسبی برای علاقه مندان ورزش های هوایی (گلایدر و...) و همچنین موتورسواری شده است. ده کن در غرب شهران و همچنین منطقه سولقان در چند کیلومتری شمال غربی آن و در میان راه جاده امامزاده داوود قرار گرفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

شَهران
(نیز: شَهروی) در شاهنامۀ فردوسی ، از ایرانیانِ خواستار بازپس دادن پادشاهی به یَزدگِرد سوم. هنگامی که یزدگرد در مَرو سرگردان بود، ماهوی، مرزبان مَرو، را با لابه و زاری از کشتن یزدگرد بازمی داشت .

پیشنهاد کاربران

شهران ( شه ران ) کلماتی که شه ( شاه ) دارنند. تورکی اند. مثل شاهزاده. شهروز. شه راب. شه ران. شهبانو. پادشه ران کلماتی که ران دارنند. تورکی اند. مثل شهران. مهران. مکران. جماران. لنکران. چمران. لنکران. ایران. تهران. شیمران. چالدیران. شوکران. چالدیران.

تهران ( ته ران ) . شیمران. چمران. ایران. توران. چالدیران. سیران. تیران. بادران. باران ( باراندوز ) . جمکران. جماران. لنکران. مکران. جیران. آیران. ویران. حیران ( گردنه ی زیبای هیران در اردبیل ) . مهران. شهران. شوکران. . . . . و هر کلمه ایی که آخرش ران باشد. تورکی است.

شهران ( شه ران ) . . . شه مثل شهرام. شهراب. شهلا ران مثل ایران. توران. بوران. تهران. چمران. مهران. . . . . . . . شهرام ( شه رام ) رام مثل بایرام. بهرام. مهرام. پارام ( روستای در اهر ) آرام. . . . . . . . . . . . . . . . شهراب ( شه راب ) راب مثل سهراب. مهراب. داراب. ساراب. . . . . . . . . . بیهوده نیست. که می گویند. . تورکی هنر است.


کلمات دیگر: