کلمه جو
صفحه اصلی

بهرامن

فرهنگ اسم ها

اسم: بهرامن (پسر) (فارسی) (تلفظ: bahrāman) (فارسی: بَهرامن) (انگلیسی: bahraman)
معنی: بهرمان، نوعی از یاقوت سرخ، ( = بَهرَمان )

(تلفظ: bahrāman) (= بَهرَمان) ، ← بَهرَمان .


فرهنگ فارسی

یاقوت سرخ، پارچه ابریشمی رنگارنگ، کاجیره
نوعی از یاقوت سرخ باشد . یاقوت سرخ باشد و آنرا بهرمان نیز گویند . یا جنسی از بافت. ابریشمی هفت رنگ در نهایت لطافت و نازکی . یا گل عصفر که گل کاژیره باشد .

لغت نامه دهخدا

بهرامن. [ ب َ م َ ] ( اِ ) نوعی از یاقوت سرخ باشد. ( برهان ). یاقوت سرخ باشد و آنرا بهرمان نیز گویند. ( آنندراج ). یاقوت. ( رشیدی ). رجوع به بهرامج شود. || جنسی از بافته ابریشمی هفت رنگ در نهایت لطافت و نازکی. ( برهان ). بافته ای است ابریشمی لطیف و نازک و بهمه رنگ شود. ( آنندراج ). نوعی از بافته ابریشمی نازک و لطیف و سفید و سرخ و زرد و بنفش و سیاه و رنگ دیگر. ( رشیدی ). || گل عصفر که گل کاژیره باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). گل کاجیره و حنا. ( رشیدی ). || غازه که زنان بر روی مالند و روی را سرخ کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به بهرمان شود.

فرهنگ عمید

۱. = بهرمان
۲. پارچۀ ابریشمی رنگارنگ.
۳. (زیست شناسی ) = کاجیره
۴. = سرخاب

جدول کلمات

یاقوت سرخ


کلمات دیگر: