کلمه جو
صفحه اصلی

بستانه

فارسی به انگلیسی

adverb, fetter

fetter


فرهنگ اسم ها

اسم: بستانه (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: bostāne) (فارسی: بستانه) (انگلیسی: bostane)
معنی: منسوب به بستان و باغ، ( = بوستانه )، ( بستان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیباروی، ( بوستانه

(تلفظ: bostāne) (= بوستانه) (بُستان + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به بستان و باغ ؛ (به مجاز) زیبا روی . + ← بوستانه.


فرهنگ فارسی

بهفت فرسنگی مغرب عباسی باشد بندریست در جنوب ایران که محل صید مروارید باشد مرحوم مشیرالدوله آرد : آپستان بستانه امروزی ولی چون در کنار خلیج پارس دو بستانه است یکی در مشرق بندرعباس و دیگری در مشرق بندر لنگه ظن قوی این است که آپستانه بستانه اولی است .

لغت نامه دهخدا

بستانه. [ ب ُ ن َ ] ( اِخ ) به هفت فرسنگی مغرب عباسی باشد. بندریست در جنوب ایران که محل صید مروارید باشد. مشیرالدوله آرد: آپستان ، بستانه امروزی ولی چون در کنارخلیج پارس دو بستانه است یکی در مشرق بندرعباس و دیگری در مشرق بندرلنگه ، ظن قوی این است که آپستانه ، بستانه اولی است. ( ایران باستان چ اول ج 2 ص 1509 ).

دانشنامه عمومی

بستانه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بستانه (بندر لنگه)
بستانه (فسا)


کلمات دیگر: