اردی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
متفتت
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: ordi) مخفف اردیبهشت ، نام ماه دوم سال شمسی ، فرشتهی مدَبِر کوهها ؛ (در قدیم) در فرهنگ ایران قدیم فرشتهای که نمایندهی پاکی است و نگهبانی آتش با اوست .
اسم: اردی (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ordi) (فارسی: اردي) (انگلیسی: ordi)
معنی: مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که نماینده ی پاکی است و نگهبانی آتش با اوست
معنی: مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که نماینده ی پاکی است و نگهبانی آتش با اوست
مترادف و متضاد
نشاسته ای، ارددار، اردی
ترد، اردی، لکه لکه، اردنما
اردی، گردی، شبیه گرده گیاه
فرهنگ فارسی
( آردی ) ( صفت ) ۱ - منسوب به آرد آلوده به آرد : حلوای آردی . ۲ - قسمی شفتالوی خرد و کم آب هلو آرده .
منسوب به آرد آلوده به آرد
مخفف اردی بهشت، ماه دوم ازسال خورشیدی، ماه دوم بهار
قریه ایست جنوبی ابرقوه
منسوب به آرد آلوده به آرد
مخفف اردی بهشت، ماه دوم ازسال خورشیدی، ماه دوم بهار
قریه ایست جنوبی ابرقوه
لغت نامه دهخدا
اردی . [ ] (اِخ ) قریه ای است جنوب ابرقوه بمسافت سه فرسنگ . (فارسنامه ).
( آردی ) آردی. ( ص نسبی ) از آرد. منسوب به آرد. آلوده به آرد. آردین : حلوای آردی. || ( اِ ) قسمی از شفتالو. ( غیاث اللغات ). هلوآرده ، و آن شفتالوئی باشد خرد و کم آب.
اردی. [ اَ/ اُ ] ( اِ ) مخفف اردی بهشت باشد. ( جهانگیری ). و آن نام ماه دویم است از سال شمسی. ( برهان ) :
دی و بهمن و اردی و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین.
اردی. [ ] ( اِخ ) قریه ای است جنوب ابرقوه بمسافت سه فرسنگ. ( فارسنامه ).
اردی. [ اَ/ اُ ] ( اِ ) مخفف اردی بهشت باشد. ( جهانگیری ). و آن نام ماه دویم است از سال شمسی. ( برهان ) :
دی و بهمن و اردی و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین.
فردوسی ( از جهانگیری ).
|| روز سیم ماه فارسی. || ( اِخ ) فرشته مدبر کوهها. این کلمه در اوستا اَرتَه است. رجوع به ارتا و اردا و اردی بهشت شود.اردی. [ ] ( اِخ ) قریه ای است جنوب ابرقوه بمسافت سه فرسنگ. ( فارسنامه ).
اردی . [ اَ/ اُ ] (اِ) مخفف اردی بهشت باشد. (جهانگیری ). و آن نام ماه دویم است از سال شمسی . (برهان ) :
دی و بهمن و اردی و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین .
|| روز سیم ماه فارسی . || (اِخ ) فرشته ٔ مدبر کوهها. این کلمه در اوستا اَرتَه است . رجوع به ارتا و اردا و اردی بهشت شود.
دی و بهمن و اردی و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین .
فردوسی (از جهانگیری ).
|| روز سیم ماه فارسی . || (اِخ ) فرشته ٔ مدبر کوهها. این کلمه در اوستا اَرتَه است . رجوع به ارتا و اردا و اردی بهشت شود.
فرهنگ عمید
= اردیبهشت: ◻︎ دی و اردی و بهمن و فروَدین / همیشه پُر از لاله باشد زمین (فردوسی: مجمعالفرس: اردی).
( آردی ) آغشته به آرد.
= اردیبهشت: دی و اردی و بهمن و فروَدین / همیشه پُر از لاله باشد زمین (فردوسی: مجمع الفرس: اردی ).
= اردیبهشت: دی و اردی و بهمن و فروَدین / همیشه پُر از لاله باشد زمین (فردوسی: مجمع الفرس: اردی ).
دانشنامه عمومی
آردی. ممکن است مقصود یکی از موارد زیر باشد:
پژو آردی : نام یک خودرو
آردی اف : زبان برنامه نویسی
آردی کپی : گونهٔ منقرض شده ای از دودمان انسان
پژو آردی : نام یک خودرو
آردی اف : زبان برنامه نویسی
آردی کپی : گونهٔ منقرض شده ای از دودمان انسان
wiki: اردبیل واقع شده است که راه اصلی آن از جادّه قدیم اردبیل مغان می باشد زمینهای زراعی آن بیشتر موقوفه بوده و کشت سیب زمینی یکی از محصولات مهم کشاورزی این روستا می باشد
wiki: اردی
فرهنگستان زبان و ادب
آردی
{mealy} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی ای که در دهان نرم و آردمانند است
{mealy} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی ای که در دهان نرم و آردمانند است
واژه نامه بختیاریکا
( اُردی ) اردو؛ سپاه؛ ارتش
پیشنهاد کاربران
به افرادی که گرد هم جمع شدند و یک گروه تشکیل دادند و به همراه هم به مقصد مشخصی قصد هزیمت دارند اردی میگویند . . .
کلمات دیگر: