کلمه جو
صفحه اصلی

ارفع


برابر پارسی : بلندتر، بلندپایه تر

فارسی به انگلیسی

comparative of

elevated


عربی به فارسی

بلند کردن , بالا بردن , ترفيع دادن , عالي کردن , نشاط دادن , افراشتن , متعال کردن , تجليل کردن , تمجيدکردن , کشيدن , بزرگ کردن , جابجا کردن , باد کردن , تقلا کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: ارفع (پسر) (عربی) (تلفظ: arfae) (فارسی: اَرفع) (انگلیسی: arfae)
معنی: رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر

(تلفظ: arfae) (عربی) رفیع‌تر ، بلندتر ؛ (به مجاز) ارزنده‌تر ، ارجمندتر ، بلندقدرتر ، شریف‌تر.


فرهنگ فارسی

رفیع تر، بلندتر، بلندقدرتر، بلندپایه تر، برتر
( صفت ) ۱ - بلندتر رفیع تر برتر اعلی برداشته تر . ۲ - ارزنده تر قیمتی تر ارجمندتر . ۳ - بلند قدرتر اشرف .
وی از مشاهیر شعرای ایران است

فرهنگ معین

(اَ فَ ) [ ع . ] (ص تف . ) بلندتر، رفیع تر.

لغت نامه دهخدا

ارفع. [ اَ ف َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رفعت. بلندتر. رفیعتر. برتر. اعلی. برداشته تر. || ارزنده تر. قیمتی تر. ارجمندتر. || بلندقدرتر. اشرف.

ارفع. [ اَ ف َ ] ( اِخ ) شیخ عماد تبریزی. وی از مشاهیر شعرای ایران است ( ! ) و در لطایف و هزلیات شهرت دارد. این بیت ازوست :
قطع نظر ز ساقی و ساغر نمیکنی
شرم از خدا و ساقی کوثر نمیکنی.
( قاموس الاعلام ترکی ).

ارفع. [ اَ ف َ ] (اِخ ) شیخ عماد تبریزی . وی از مشاهیر شعرای ایران است (!) و در لطایف و هزلیات شهرت دارد. این بیت ازوست :
قطع نظر ز ساقی و ساغر نمیکنی
شرم از خدا و ساقی کوثر نمیکنی .

(قاموس الاعلام ترکی ).



ارفع. [ اَ ف َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رفعت . بلندتر. رفیعتر. برتر. اعلی . برداشته تر. || ارزنده تر. قیمتی تر. ارجمندتر. || بلندقدرتر. اشرف .


فرهنگ عمید

۱. رفیع تر، بلندتر.
۲. بلندقدرتر، بلندپایه تر، برتر.

پیشنهاد کاربران

برتر


کلمات دیگر: