مترادف مطهر : پاک، پاکیزه، زکی، طاهر، منقح، تطهیرشده، پاک شده
متضاد مطهر : ناپاک
برابر پارسی : پاک، پاک شده، پاکیزه
pure, holy
clean
دواي ضد عفوني , گندزدا , ضدعفوني , تميز و پاکيزه , مشخص , پلشت بر , جداگانه , پادگند , وسيله يا ماده تميز کننده , ضد عفوني , داروي ضد عفوني , ماده گندزدا
(تلفظ: motahhar) (عربی) پاک و مقدس ؛ (در قدیم) منزه .
پاک، پاکیزه، زکی، طاهر، منقح ≠ ناپاک
تطهیرشده، پاکشده
۱. پاک، پاکیزه، زکی، طاهر، منقح
۲. تطهیرشده، پاکشده ≠ ناپاک
(مُ طَ هَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) تطهیر شده ، پاک شده . 2 - (ص .) پاک ، پاکیزه .
(مُ طَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) تطهیرکننده ، پاک کننده .
مطهر. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای طهارت . (آنندراج ). جای تطهیر. و مکان پاک کردن . (ناظم الاطباء). || نزد بعضی از فرق نصاری جائی است که نفس بعد از مرگ در آن پاک شود به عذابی مانند عذاب جهنم جز آنکه این عذاب برخلاف عذاب جهنم که ابدی است متناهی خواهد بود. (از محیطالمحیط).
مطهر. [ م ِ هََ ] (ع اِ) آلتی برای پاک کردن و تطهیر نمودن . (ناظم الاطباء).
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مکنی به ابوالقاسم وزیر عضدالدوله ٔ دیلمی و ازنویسندگان حاذق و نیکو سیرت و پسندیده صورت و بلندهمت و بزرگ نفس و قوانین ریاست و اعمال نیک دانست . به عضدالدوله پیوست و بخدمت او موسوم شد. و رجوع به تجارب السلف ص 241 و ذیل ص 444 شد الازار چ قزوینی شود.
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن محمد الحسنی جرموزی . رجوع به جرموزی و اعلام زرکلی ج 3 ص 1048 شود.
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن محمدالزیدی ملقب به «المتوکل علی اﷲ». رجوع به متوکل علی اﷲ شود.
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) قریه ای است از توابع ساری در طبرستان و منسوب بدانجا است ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن موسی بن هارون بن فضل بن زیدسروی مطهری . وی مردی فقیه بود. (از معجم البلدان ).
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) محمدبن یحیی بن احمد ملقب به فخرالدین ، از ائمه ٔ زیدیه ٔ یمن است . بعد از وفات پدرش در جبل صنعاء با او بیعت کردند. کار او بالا گرفت و قسمت وسیعی از یمن را مالک شد. آنگاه ترکها با او جنگهای طویل کردند. پس بااو از در مصالحه وارد شدند و آنچه برای او باقی ماند، صعدة و کوکبان و توابع آنها بود تا اینکه در سنه ٔ980 هَ .ق . وفات یافت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1001).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
عمعق بخاری .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
مطهر. [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ) پاک و پاک کننده . و رجوع به طهور شود.
پاکشده؛ پاک و پاکیزه.