کلمه جو
صفحه اصلی

اسپنوی

فرهنگ اسم ها

اسم: اسپنوی (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: espanuy) (فارسی: اسپنوی) (انگلیسی: espanuy)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

کنیزک تژاوماد افراسیاب

لغت نامه دهخدا

اسپنوی. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) کنیزک تژاو داماد افراسیاب. گویند او بسیار جمیله بود و چون تژاو بگریخت بیژن او را متصرف شد و به اضافه کاف بعد از حرف ثالث که اسپکنوی باشد، هم به نظر آمده است. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ) :
یکی ماهروئی بنام اسپنوی
سمن پیکر و دلبر و مشکبوی.
فردوسی.

دانشنامه عمومی

اِسپَنوی، در شاهنامه همسر تژاو تورانی است. او را دختر افراسیاب نیز دانسته اند. کیخسرو برای آورندهٔ او پاداش هایی ارزنده برگزید.
پارسی نگاشتهٔ شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم، ۱۳۸۷
بیژن پس از نبردِ کاسه رود و بعد از گریختن تژاو، اسپنوی را گرامی داشت و او را به نزد شاه فرستاد.
فردوسی، در جاهایی از شاهنامه از اسپنوی یاد می کند. از جمله:
حکیم طوس در شاهنامه در قسمت شمردن کیخسرو پهلوانان را، مفصل از اسپنوی و مقام منزلت ایشان سخن می راند. این قسمت از گزارش راجع به آمار جنگجویان اقوام و قبایل ایران است که بدستور کیخسرو موبدان فهرستی تهیه می نمایند در این فهرست خویشان و کسان کیکاووس نزدیک به صد و ده جنگجو است و متعاقب آن جنگجویان سایر ولایات ذکر می گردد.

پیشنهاد کاربران

بایدخدمتتان عرض کنم که بسیارمفتخرم وخوشحالم که چنین شهرتی باسما را دارم ازهمه مهمتر اسمی اصیل ایرانی را یدک میکشم لازم بذکره که درایرانفقط دوبرادرمرحوم بودن که این فامیلی رو داشتن والان فرزندانشان هستند که میراث این اسم زیباهستندو یکنفرشان خودم هستم ومفتخرتر ازاینکه درشاهنامه فردوسی بزرگ مردایرانی بهش اشاره کرده ، سپاس از شما .


کلمات دیگر: