کلمه جو
صفحه اصلی

اسوه


مترادف اسوه : الگو، سرمشق، نمونه، پیشوا، مقتدا

فارسی به انگلیسی

role model

فرهنگ اسم ها

اسم: اسوه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: osveh) (فارسی: اسوه) (انگلیسی: osveh)
معنی: پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد، از واژه های قرآنی

(تلفظ: osveh) (عربی) پیشوا‌ ، رهبر ، مقتدا ، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد ، از واژه‌های قرآنی.


مترادف و متضاد

الگو، سرمشق، نمونه


پیشوا، مقتدا


۱. الگو، سرمشق، نمونه
۲. پیشوا، مقتدا


فرهنگ فارسی

قدوه، مقتدا، پیشوا، پیشرو، و آنچه که به آن کسی راتسلی دهند
۱ - ( صفت ) پیشوا مقتدا . ۲ - ( اسم ) خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد . ۳ - ( اسم ) پیروی پس روی .

فرهنگ معین

(اُ وِ ) [ ع . ] (ص ) ۱ - پیشوا، مقتداء. ۲ - صبر، آنچه که بدان کسی را تسلی دهند.

لغت نامه دهخدا

اسوه . [ ] (ع اِ) این کلمه بهمین صورت در عبارت ذیل آمده و منظور از آن معلوم نشد: و هر خُراجی و قرحه ای که بشکافند همه اندر درازای لیف عصبها باید شکافت یا بر راستاء شکن ها و خطها که به تازی آنرا الاسوة و العضون گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ورق 461 صفحه ٔ دست چپ س 26).


اسوة. [ اِ / اُس ْ وَ ] (ع اِ) اسوه .اسوت . پیشوا (در مهمات ). (غیاث ) (منتهی الارب ). مقتدا. قدوه . (زمخشری ). پیش رو. || خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است . (سندبادنامه ص 171). || پیروی . پس روی . (ترجمان القرآن جرجانی ). اقتداء. و منه : لی فی فلان اُسوة. (منتهی الارب ).مایه ٔ تأسی ، نمونه ٔ پیروی و اقتداء. سرمشق . || صبر. || آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج ، اِسا (اِسی ̍)، اُسا (اُسی ̍). (منتهی الارب ).


( اسوة ) اسوة. [ اِ / اُس ْ وَ ] ( ع اِ ) اسوه.اسوت. پیشوا ( در مهمات ). ( غیاث ) ( منتهی الارب ). مقتدا. قدوه. ( زمخشری ). پیش رو. || خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است. ( سندبادنامه ص 171 ). || پیروی. پس روی. ( ترجمان القرآن جرجانی ). اقتداء. و منه : لی فی فلان اُسوة. ( منتهی الارب ).مایه تأسی ، نمونه پیروی و اقتداء. سرمشق. || صبر. || آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج ، اِسا ( اِسی ̍ )، اُسا ( اُسی ̍ ). ( منتهی الارب ).
اسوه. [ ] ( ع اِ ) این کلمه بهمین صورت در عبارت ذیل آمده و منظور از آن معلوم نشد: و هر خُراجی و قرحه ای که بشکافند همه اندر درازای لیف عصبها باید شکافت یا بر راستاء شکن ها و خطها که به تازی آنرا الاسوة و العضون گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی نسخه کتابخانه مؤلف ورق 461 صفحه دست چپ س 26 ).

فرهنگ عمید

۱. قدوه، مقتدا، پیشوا، پیشرو.
۲. الگو، سرمشق.

دانشنامه عمومی

سرمشق


دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
الگو، پیروی و اقتدا، خصلت و روش شایسته پیروی.
اسوه، اسم ثلاثی مجرد است که معنای مصدری نیز از آن فهمیده می شود و از ریشه «ا ـ س ـ و» و اسا به معانی مداوا، اصلاح، اندوه، مداوای جراحت و صبر آمده است.
کلمه اسوه در لغت به معنای سرمشق، پیشوا، پیشوا در مهمّات، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی شود، آنچه بدان شخص اندوهگین تسلی یابد، حالت و روشی که شایسته پیروی است و حالت پیروی انسان از دیگران آمده است؛ خواه پیروی، نیک و سودمند یا بد و زیانبار باشد.
در فرهنگ اسلامی، اسوه به معنای پیروی نیک و سودمند است. کاربرد اسوه در قرآن با وصف «حسنه» و در برخی از روایات بدون وصف حسنه در پیروی از الگوهای شایسته، مانند پیامبر صلی الله علیه و آله می تواند گواه بر این معنا باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام نقل شده: «لی ولکلّ مسلم برسول الله اُسْوه». واژه اسوه در قرآن کریم سه بار آمده است: یک بار در آیه 21 سوره احزاب/33 در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و دو بار در آیات 4 و 6 سوره ممتحنه/60 درباره ابراهیم خلیل علیه السلام و همراهان او.
برخی واژه های متقارب و مرتبط با اسوه در قرآن کریم عبارت است از: «اقتدا»، «امام»، «شهید»، «مثل». واژه «اقتدا» که از امر به آن در آیه 90 سوره انعام/6 امر به تأسی فهمیده می شود به مفهوم اسوه نزدیک است. در این آیه خداوند پس از نام بردن از چند پیامبر و برشماری صفات و ویژگی های آنان به رسول گرامی خویش می فرماید: به هدایت آنان اقتدا کن. افزون بر عنوان اسوه و اقتدا در برخی موارد از عناوین دیگری مفهوم اسوه برداشت می شود؛ مانند: «امام» (سوره بقره/2، 124؛ سوره انبیاء/21، 73) که در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام و انبیا بکار رفته است و به مقتدا و پیشوا بودن آنان اشاره دارد و «شهید» (سوره نحل /16، 89؛ سوره بقره/2، 143) که به یک معنا بر الگو اطلاق شده است، چنان که معنای دیگر آن گواه است و نیز مواردی که خداوند متعالی افرادی را به عنوان مَثَل و نمونه برای مؤمنان معرفی می کند.(سوره تحریم/66،11 ـ 12)
ارائه الگو به انسان ها می تواند رازهای گوناگونی داشته باشد:
خداوند هدایت انبیا را که همان هدایت خاص الهی است مقتدای رسول خویش دانسته و او را به اقتدای به این هدایت خاص مأمور کرده است:«اُولئِکَ الَّذینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدهُمُ اقتَدِهُ...» (سوره انعام/6،90) و در جای دیگر انبیا را «ائمه» به معنای الگو برای امت هایشان قرار داده است:«وجَعَلنهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا...» (سوره انبیاء/21، 73) و در مورد دیگر راجع به انبیاء می فرماید: «یَومَ نَبعَثُ فی کُلِّ اُمَّة شَهیدًا عَلَیهِم مِن اَنفُسِهِم» (سوره نحل/16،89) یکی از معانی «شهادت» در این آیه این است که پیامبر اسوه و قدوه مردم است یعنی مردم او را می بینند و به او تأسی می کنند؛ لیکن تنها درباره دو تن از انبیا به سبب ویژگی های خاص ایشان واژه اسوه حسنه به صراحت بکار رفته است.

واژه نامه بختیاریکا

( اُسوه ) به نمُ

جدول کلمات

مقتدا

پیشنهاد کاربران

الگو، پیشوا، سرمشق

الگو، سرمشق، پیشوا، نمونه

الگو، پیشوا، نمونه، سر مشق

نمونه . الگو

نمونه یا الگو

الگو، سرمشق، نمونه، پیشوا

الگو
نمونه
پیامبر اسلام در قرآن به عنوان اسوه نیکو شناخته می شود

قدوه

اسوه : /osveh/ اُسوه ( عربی ) 1 - پیشوا ، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2 - از واژه های قرآنی. اسم اُسوه مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .


کلمات دیگر: