کلمه جو
صفحه اصلی

نصرا

فرهنگ اسم ها

اسم: نصرا (دختر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nasrā) (فارسی: نَصرا) (انگلیسی: nasra)
معنی: یاری، مدد، ( نصر، ا ( پسوند نسبت و اسم ساز ) )، منسوب به نصر، و

(تلفظ: nasrā) (عربی ـ فارسی) (نصر + ا (پسوند نسبت و اسم ساز)) ، منسوب به نصر ، ← نصر .


لغت نامه دهخدا

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) پنجمین امرای منگیت است و از 1242 تا1277 هَ. ق. حکومت کرد. ( از تاریخ الخلفاء ص 248 ).

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ( میرزا... ) متخلص به بهار شیروانی از شاعران قرن سیزدهم است. رجوع به بهار شیروانی شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ]( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عمر تستری بغدادی ، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی ، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است. در بغداد به سال 733 هَ. ق. ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریة و مجاهدیة و غیره ، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت. و به سال 812 هَ. ق. درگذشت. او راست : منظومة فی الفقة، منظومة الفرائض ، نظم غریب القرآن ، حاشیة علی تنقیح الزرکشی ، حاشیة علی فروع ابن مفلح ، شرح منتهی السؤل و الامل ، و مختصرالنقود و الردود. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352 ). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیة العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضرة ج 1 ص 276 شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن حسن الحسینی استرآبادی ، رجوع به نصراﷲ استرآبادی شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن الحسین الموسوی الحائری ، مکنی به ابوالفتح ، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است. به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتابخانه او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هَ. ق. کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است : آداب تلاوةالقرآن ، الروضات الزاهرات ، سلاسل الذهب ، و رساله ای در تحریم توتون. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352 ). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعة ج 1 ص 15 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمن بن احمدبن اسماعیل ، الجلال الانصاری البخاری الرویانی ، از حکما و متصوفین قرن نهم است. در قریه کجور طبرستان به سال 766 هَ. ق. ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت. وی در علم «حروف » و عمل «اوفاق » نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت. از تصانیف اوست : غنیةالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب ، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 ). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) (... خان ) قراگوزلو، از سرداران و وزیران عهد قاجار است ، طبع شعری داشته ، او راست :
گیرم که فلک به مهر مایل گردد
کام دلم از وصل تو حاصل گردد
این دل که شد از فراق تو قطره ٔ خون
مشکل که دگر باره مرا دل گردد.

#


چه سان سراغ دل بی قرار خواهم کرد
در آن دیار که دل بر سر دل افتاده ست .

(از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1064).



نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) (... میرزا) ابن نادرشاه افشار، متخلص به جدائی . رجوع به نصراﷲ میرزابن نادرشاه شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) (میرزا...) متخلص به بهار شیروانی از شاعران قرن سیزدهم است . رجوع به بهار شیروانی شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسن الحسینی استرآبادی ، رجوع به نصراﷲ استرآبادی شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالمنعم بن نصراﷲبن احمدبن حواری التنوخی ، مکنی به ابوالفتح و ملقب به شرف الدین مشهور به ابن شُقَیر، ازادبای دمشق و از علمای حدیث و اصول قرن هفتم است . با ابن خلکان معاصر و محشور بود. به سال 604 ولادت یافت و در 673 هَ . ق . درگذشت . او راست : ایقاظ الوسنان فی تفضیل دمشق علی سائرالبلدان . رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 و الجواهر المضیئة ج 2 ص 197 و شذرات الذهب ج 5 ص 341 و تاریخ الدول و الملوک ، ابن فرات ج 7 ص 37 شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن منصور، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن الکیال ، از علمای قرائت و از فقهای حنفی قرن ششم و از اهالی واسط است به سال 502 هَ . ق . ولادت یافت و در 586 به واسط درگذشت مدتی قضاوت بصره و سپس واسط را به عهده داشت . او راست : المفیدة در قراآت عشر. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به غایةالنهایة ج 2 ص 339 و الجواهرالمضیئة ج 2 ص 198 شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد العجمی خلخالی ، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم است ، در حلب ساکن شد و به تدریس پرداخت و در همانجا به مرض طاعون به سال هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح اثبات الواجب دوانی ، مجموعه در حساب ، حاشیه بر شرح هدایةالحکمة، و حاشیه بر انوارالتنزیل بیضاوی . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و نیز رجوع به الاعلام النبلاء ج 6 ص 18 وشذرات الذهب ج 8 ص 333 و هدیة العارفین ج 2 ص 493 شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحمید منشی ، ملقب به ابوالمعالی ، از فضلای قرن ششم و از منشیان دربار غزنوی است ، اصل وی ازشیراز و به روایتی دیگر از غزنین است ، وی از آغازجوانی به عهد سلطنت بهرام شاه غزنوی (512-547 هَ . ق .) به امور دیوانی وارد شد و پس از جلوس خسروشاه غزنوی (547-555 هَ . ق .) به تخت پادشاهی ، سمت دبیری یافت ، سپس در زمان سلطنت خسرو ملک (555-582 هَ . ق .) به منصب وزارت رسید و سرانجام به سعایت بدخواهان مغضوب و محبوس گشت و به روایت عوفی این رباعی را از محبس به دربار سلطنت فرستاد:
ای شاه مکن آنچه بپرسند از تو
روزی که تو دانی که نترسنداز تو
خرسند نه ای به ملک و دولت ز خدای
من چون باشم به بند خرسند از تو؟
اما دل سلطان بمهر بازنیامد و ابوالمعالی تا پایان عمر همچنان زندانی بود. اثر معروفی که از این ادیب فاضل باقی مانده است ترجمه ٔ استادانه ای است از کلیله و دمنه که به نام ابوالمظفر بهرام شاه غزنوی مصدَّر است و در اواسط نیمه ٔ اول قرن ششم نگاشته شده است . این رباعی را هنگام کشته شدن گفته :
از مسند عز اگر چه ناگه رفتیم
حمداًﷲَ که نیک آگه رفتیم
رفتند و شدند و نیز آیند و شوند
ما نیز توکلت علی اﷲَ رفتیم .
نیز او راست :
طبعم که زلشکر هنر دارد خیل
یاقوت به من بخشد و بیجاده به کیل
دُرّ سخنم که جان بدو دارد میل
پرورده ٔ دریاست نه آورده ٔ سیل .
(از تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، ج 2 ص 948). و لباب الالباب چ نفیسی ص 78 و مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447).


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن عبدالکریم الشیبانی الجزری ، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ضیأالدین و معروف به ابن الاثیر. رجوع به ابن الاثیر شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن محمدبن عبدالباقی الغفاری ، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن بصاقة. از شاعران و مترسلان و منشیان قرن هفتم است ، به سال 577 هَ . ق . در قوص ولادت یافت ، در مصر و شام تحصیل ادب کرد و در مصر به تصدی دارالانشاء پرداخت . و در دمشق به سال 650 درگذشت ، او را رسایلی چند و نیز دیوان شعری است . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و رجوع به الطالعالسعید ص 386 و شذرات الذهب ج 5 ص 252 و حسن المحاضرة ج 1 ص 243 و البدایه و النهایة ج 13 ص 184 و الجواهر المضیئة ج 2 ص 199 و ص 392 شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن الحسین الموسوی الحائری ، مکنی به ابوالفتح ، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است . به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتابخانه ٔ او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هَ . ق . کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است : آداب تلاوةالقرآن ، الروضات الزاهرات ، سلاسل الذهب ، و رساله ای در تحریم توتون . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعة ج 1 ص 15 شود.


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) پنجمین امرای منگیت است و از 1242 تا1277 هَ . ق . حکومت کرد. (از تاریخ الخلفاء ص 248).


نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عمر تستری بغدادی ، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی ، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است . در بغداد به سال 733 هَ . ق . ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریة و مجاهدیة و غیره ، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت . و به سال 812 هَ . ق . درگذشت . او راست : منظومة فی الفقة، منظومة الفرائض ، نظم غریب القرآن ، حاشیة علی تنقیح الزرکشی ، حاشیة علی فروع ابن مفلح ، شرح منتهی السؤل و الامل ، و مختصرالنقود و الردود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیة العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضرة ج 1 ص 276 شود.


نصرا. [ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن احمدبن اسماعیل ، الجلال الانصاری البخاری الرویانی ، از حکما و متصوفین قرن نهم است . در قریه ٔ کجور طبرستان به سال 766 هَ . ق . ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت . وی در علم «حروف » و عمل «اوفاق » نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت . از تصانیف اوست : غنیةالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب ، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَسْراً: نام یکی از پنج بت مهم قوم نوح (این پنج بت عبارت بودند از ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر)
ریشه کلمه:
نصر (۱۴۳ بار)

پیشنهاد کاربران

نصرا : /nasrā/ نَصرا ( عربی ـ فارسی ) ( نصر ا ( پسوند نسبت و اسم ساز ) ، منسوب به نصر، نصر . نصرا در سایت ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختران موردتاییدا ست. نصرا : پیروز . نصر نام صد ودهمین سوره قرآن است و آن مدنیه است.

نصر: نصر به معنی پیروزی است , نصر به معنی پیروزی , فیروزی , ظفر , فتح , نصرت , فتح و ظفر , غلبه .

نصرا : /nasrā/ نَصرا ( عربی ـ فارسی ) ( نصر= پیروزی ا = ( الف پسوند نسبت و اسم ساز ) ، نصرا منسوب به نصر، نصر .
نصرا در سایت ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختران موردتاییدا ست.
نصرا : پیروز . نصر نام صد ودهمین سوره قرآن است و آن مدنیه است.


کلمات دیگر: