کلمه جو
صفحه اصلی

ازل


مترادف ازل : بی آغاز، سرمدی، همیشگی

متضاد ازل : ابد

برابر پارسی : دیرینگی، بی آغاز، همیشگی، اَسَر، اسر

فارسی به انگلیسی

etemity without beginning


eternity without beginning, etemity without beginning

عربی به فارسی

بيکران , لا يتناهي , نا محدود , بي اندازه , سرمد


فرهنگ اسم ها

اسم: ازل (دختر) (عربی) (تلفظ: azal) (فارسی: اَزل) (انگلیسی: azal)
معنی: زمان بی پایان، ابتدا نداشتن، بی آغازی، قَدَم مقابلِ ابد، زمانی که از آن ابتدا نباشد، ( در فلسفه ) استمرار بی نهایتِ زمان در گذشته

(تلفظ: azal) (عربی) ابتدا نداشتن ، بی‌آغازی ، قَدَم مقابلِ ابد ، زمانی که از آن ابتدا نباشد؛ (در فلسفه) استمرار بی‌نهایتِ زمان در گذشته .


مترادف و متضاد

سرمدی، همیشگی


بی‌آغاز ≠ ابد


۱. بیآغاز
۲. سرمدی، همیشگی ≠ ابد


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - لغزاندن . ۲ - گناه برانگیختن .
دروغ

فرهنگ معین

(اَ زَ ) [ ع . ] (اِ. ) زمان بی ابتداء.

لغت نامه دهخدا

ازل. [ اَ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن کسی را. ( منتهی الارب ). حبس. || کوتاه کردن رسن اسب و گذاشتن آنرا: ازل الفرس. ( از منتهی الارب ). || بازداشتن چهارپای از چراگاه از بیم. ( زوزنی ). نگذاشتن شتران خود را بچراگاه از ترس یا از قحط: ازلوا اموالهم. ( از منتهی الارب ). || در چاه بماندن. ( زوزنی ). || در تنگ سال درآمدن. ( منتهی الارب ). در تنگی و سختی افتادن. در تنگی و خشکی سال شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) تنگی و سختی سال. ( منتهی الارب ). قحطسالی. شدت. ( مهذب الاسماء ).

ازل. [ اَ زَ ] ( ع اِ ) همیشگی. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( السامی فی الاسامی ) ( دستوراللغة ) ( مهذب الاسماء ). || زمانی که آنرا ابتدا نباشد. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ازکنز ). اوّل اوّلها. مقابل ِ ابد. عبارتست از استمرارو امتداد وجود در ازمنه مقدر غیرمتناهی در جانب گذشته ، چنانکه ابد عبارت از استمرار وجود است در ازمنه مقدر غیرمتناهی در جانب آینده. ( تعریفات جرجانی ). ازل ، بفتح الف و زای معجمه ، دوام وجود در زمان گذشته باشد، چنانچه ابد دوام وجود در زمان آینده است ، همچنان که سابقاً در معنی کلمه اَبَد ذکر گردید و در شرح طوالع در بیان حدوث اجسام گفته است که اَزَل ماهیتی است که اقتضاء عدم مسبوقیت بغیر کند و همین معنی منظور است از آنچه گفته اند که : اَزَل نفی اولیت باشدو پاره ای دیگر گفته اند که : اَزَل استمرار وجود در زمانهای مقدره غیرمتناهیه باشد در طرف زمان گذشته - انتهی. در صورتی که معنی آخرین عین معنی اولین است. متصوفه گفته اند: اعیان ثابته و بعض از ارواح مجرده ازلیه میباشند و فرق بین ازلیت آن اعیان و ارواح با ازلیت مُبدع حقیقی آن است که ازلیت مُبدع ِ جل شأنه صفتی است سلبی بنفی اوّلیت به معنی افتتاح وجود از عدم زیرا او عزّاسمه عین وجود باشد. و ازلیت اعیان و ارواح دوام وجود آنهاست با دوام ابداع کننده آنها و در عین حال با افتتاح وجود از عدم ، برای آنکه وجود غیر از اعیان و ارواح باشد. کذا فی شرح الفصوص للمولوی الجامی فی الفص الاول. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، آزال : هرچند در ازل رفته بود که وی [ موسی ] پیغمبری خواهد بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 201 ).
از برای یک بلی کاندر ازل گفته ست جان
تا ابد اندردهد مرد بلی تن در بلا.
سنائی.
دروازه سرای ازل دان سه حرف عشق

ازل . [ اَ ] (ع مص ) بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ). حبس . || کوتاه کردن رسن اسب و گذاشتن آنرا: ازل الفرس . (از منتهی الارب ). || بازداشتن چهارپای از چراگاه از بیم . (زوزنی ). نگذاشتن شتران خود را بچراگاه از ترس یا از قحط: ازلوا اموالهم . (از منتهی الارب ). || در چاه بماندن . (زوزنی ). || در تنگ سال درآمدن . (منتهی الارب ). در تنگی و سختی افتادن . در تنگی و خشکی سال شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) تنگی و سختی سال . (منتهی الارب ). قحطسالی . شدت . (مهذب الاسماء).


ازل . [ اَ زَ ] (ع اِ) همیشگی . (منتهی الارب ) (غیاث ) (السامی فی الاسامی ) (دستوراللغة) (مهذب الاسماء). || زمانی که آنرا ابتدا نباشد. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ازکنز). اوّل اوّلها. مقابل ِ ابد. عبارتست از استمرارو امتداد وجود در ازمنه ٔ مقدر غیرمتناهی در جانب گذشته ، چنانکه ابد عبارت از استمرار وجود است در ازمنه ٔ مقدر غیرمتناهی در جانب آینده . (تعریفات جرجانی ). ازل ، بفتح الف و زای معجمه ، دوام وجود در زمان گذشته باشد، چنانچه ابد دوام وجود در زمان آینده است ، همچنان که سابقاً در معنی کلمه ٔ اَبَد ذکر گردید و در شرح طوالع در بیان حدوث اجسام گفته است که اَزَل ماهیتی است که اقتضاء عدم مسبوقیت بغیر کند و همین معنی منظور است از آنچه گفته اند که : اَزَل نفی اولیت باشدو پاره ای دیگر گفته اند که : اَزَل استمرار وجود در زمانهای مقدره ٔ غیرمتناهیه باشد در طرف زمان گذشته - انتهی . در صورتی که معنی آخرین عین معنی اولین است . متصوفه گفته اند: اعیان ثابته و بعض از ارواح مجرده ازلیه میباشند و فرق بین ازلیت آن اعیان و ارواح با ازلیت مُبدع حقیقی آن است که ازلیت مُبدع ِ جل شأنه صفتی است سلبی بنفی اوّلیت به معنی افتتاح وجود از عدم زیرا او عزّاسمه عین وجود باشد. و ازلیت اعیان و ارواح دوام وجود آنهاست با دوام ابداع کننده ٔ آنها و در عین حال با افتتاح وجود از عدم ، برای آنکه وجود غیر از اعیان و ارواح باشد. کذا فی شرح الفصوص للمولوی الجامی فی الفص ّ الاول . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، آزال : هرچند در ازل رفته بود که وی [ موسی ] پیغمبری خواهد بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 201).
از برای یک بلی کاندر ازل گفته ست جان
تا ابد اندردهد مرد بلی تن در بلا.

سنائی .


دروازه ٔ سرای ازل دان سه حرف عشق
دندانه ٔ کلید ابد دان دو حرف لا.

خاقانی .


سفیدروی ازل مصطفی است کز شرفش
سیاه گشت به پیرانه سر سر دنیا.

خاقانی .


بر سر همت بلافخر از ازل دارم کلاه
بر تن عزلت بلاسعی از ابد برّم قبا.

خاقانی .


در ازل آن کعبه بود قبله ٔ دین هدی
تا ابد این کعبه باد قبله ٔ مجد و ثنا.

خاقانی .


خیز که استاده اند راهروان ازل
بر سر راهی که نیست تا ابدش منتها.

خاقانی .


باقی بمان که تا ابد از بخشش ازل
ملک زمانه بر تو مقرر نکوتر است .

خاقانی .


شاهنشهی است احمد مرسل که ساخت حق
تاج ازل کلاهش و درع ابد قبا.

خاقانی .


در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش بهمه عالم زد.

حافظ.


ناامیدم مکن از سابقه ٔ روز ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت .

حافظ.


در ازل ایزد فدای جان تو کرده ست
هرچه بگیتی در آفرینش جانست .

؟


|| همیشه . (مهذب الاسماء).
- توفیق ازل ؛ تأیید الهی در ازل :
این نکرد الاّ بتوفیق ازل این اعتقاد
و آن نکرد الا بتأیید ابد آن اختیار.

منوچهری .



ازل . [ اَ زَل ل ] (ع ص ) مرد شتاب . || آنکه بر پیشانی اثر شکستگی یا زائد از شجّه دارد. (منتهی الارب ). || آنکه ران و سرونش لاغر باشد. لاغرسرین . (مهذب الاسماء). مرد سبک سرین . مؤنث : زَلاّء. (منتهی الارب ). || گرگ لاغرسرون . گرگ لاغر و سبک سرین و او از کفتار و گرگ زاید. (منتهی الارب ). و آنرا ارسح نیز گویند: الأزل ّ ارسح یتولّد بین الذئب و الضبع.
- امثال :
اخل الیک ذئب ازل ّ ؛ یقال للرجل اخل الیک ؛ ای الزم شأنک . قال الجعدی :
و ذلک من واقعات المنون
فاخلی الیک و لاتعجبی .
و تقدیر المثل الزم شأنک فهذا ذئب ازل ّ. یضرب فی التحذیر للرجل و یروی اخل الیک ؛ ای کن خالیاً. یقال اخلیت ، ای خلوت و اخلیت غیری یتعدی و لایتعدی و قال عنی (؟) مالک العقیلی :
اتیت مع الحُداث لیلی فلم ابن
فاخلیت فاستعجمت عند خلائی .
ای خلوت ، و قوله الیک صاماً، الیک امرک و شأنک فان هذا ذئب ٌ ازل و الازل الذی لالحم علی فخذیه و ورکیه و ذلک اسرع له فی المشی . (مجمع الامثال میدانی ).
|| (اصطلاح عروض ) فاع چون از مفاعیلن خیزد بسبب افتادن دو ((سبب )) آخر،آنرا ازل ّ خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 37).


ازل . [ اَ زِ ] (ع ص ) سخت .
- اَزْل اَزِل ؛ قحط بسیار سخت .


ازل . [ اِ ] (ع اِ) کذب . دروغ . (مهذب الاسماء): ما فی حبی ازل ٌ؛ ای کذب . (منتهی الارب ). || بلا. (منتهی الارب ).


ازل . [ اُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَزول .


فرهنگ عمید

۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی.
۲. زمان بی‌ابتدا.


زلل#NAME?


۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی.
۲. زمان بی ابتدا.
= زلل

دانشنامه عمومی

ازل (فرانسه). اِزِل (به فرانسوی: Aizelles) یک کمون در فرانسه است که در پیکاردی واقع شده است.
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)
اِزِل ۴٫۸۸ کیلومترمربع مساحت و ۱۱۲ نفر جمعیت دارد و ۷۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَزَل
(در لغت به معنای همیشگی) در اصطلاح فلسفه و کلام به مفهوم بی آغاز و بی ابتداست، دربرابر ابد، که بی پایان و بی انتهاست. ازل استمرار و امتداد وجود در زمان های نامتناهی، در جانب گذشته است، چنان که ابد عبارت از استمرار وجود است در زمان های مُقدّر نامتناهی در جانب آینده. نزد فیلسوفان این معنی فقط اختصاص به واجب الوجود دارد. میرداماد بر آن است که شیئی غیر واجب الوجود نیز می تواند ازلی زمانی باشد، بدین معنا که قبل از آن زمانی نباشد و آن را زمان دهری می گویند. اما واجب الوجود ازلی سرمدی است، نه ازلی زمانی و دهری. بدین گونه ازل را دو گونه می توان تفسیر کرد: با تأکید بر هستی، و آن دوام و استمرار دائمی هستی در گذشته است، مثل آن که نتوان برای وجود خدا ابتدایی درنظر گرفت؛ و با تأکید بر زمان، یعنی برای زمان چیزی نه تنها با فکر و خرد، بلکه حتی با وهم و گمان هم نتوان آغازی یافت. در کلام، به جای ازلی، از اصطلاح «قدیم» نیز استفاده می شود و از این رو اصطلاحات قدیم ذاتی و قدیم زمانی، که اشاره به دو تفسیر مذکور است، نیز وجود دارد. متصوفه گفته اند اعیان ثابته و بعضی از ارواح مجرده ازلی اند. در جهان بینی زردشتی، به ویژه در زروانیسم نیز از زمان بی کرانه (ازلی و ابدی) سخن می رود. احتمالاً واژۀ عربی ازل، معرب اَسر پهلوی، به معنای بی آغاز و اَبَد، معرب اَپَد (یا اَپاد) به معنای بی پایان است.

جدول کلمات

الست

پیشنهاد کاربران

رنگ بسته ازل: رنگ شده ازل.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۵ ) .

دو متنی که این حقیر در مورد مفاهیم ازل و ابد خدمت خوانندگان گرامی این سایت ارائه نموده ام مربوط به سه سال پیش می باشند و طی این مدت تحولات زیادی در ساختار فکری و اندیشه من صورت گرفته است و تعاریفی که در دو متن بالا توسط این حقیر ارائه گردیده اند کامل نیستند و دارای ابهامات و اشتباهات می باشند که در اینجا بطور اختصار سعی می نمایم که تعریف روشن تری ارائه دهم و اشتباهات و ابهامات را در حد توان رفع نمایم.
ازل و ابد به معنای آغاز و پایان نیستند بلکه هردو دارای یک ماهیت وجودی اند و اندازه و مقدار آنها برابر است با طول لحظه حال. و طول لحظه حال به اندازه طول یک شبانه روز و یا یک ساعت و یک دقیقه و یا یک ثانیه نیست بلکه 10 بتوان منهای 43 ثانیه که در علم فیزیک و رشته های نجوم و کیهان شناسی به زمان پلانک معروف است. لذا ازل و ابد یکی اند و همین لحظه حال اند و اختلاف واژه ای آنها به دو اعتبار است. همین لحظه حال در منازل نزولی حرکت هستی و وجود از حالت مبداء به سوی حالت معاد، ازل محسوب می شود و در منازل صعودی ابد. لذا ازل و ابد به معنای نقطه آغاز مخلوقات در بالاترین درجات و مراتب علم و قدرت و نقطه پایان آن نیستند. لحظه حال و یا لحظات ازل و ابد نیروی محرکه حرکت محتوای کل هستی و وجود می باشند از حالت مبداء بسوی حالت معاد. این دو حالت جدا از هم نیستند بلکه یک حالت مطلق و بیکران و برترین حالت هستی و وجود خود خداوند و سفر آفرینش هم به معنای کوچ کردن از مکانی به مکان دیگر نمی باشد بلکه تغییر و تحول یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر . خود حالت مبداء دو مقطع داشته است؛ اولی مقطعی بوده است که غیر از خداوند هیچ چیزی وجود نداشته است، نه انسان و نه موجودات زنده و غیر زنده و نه جهان و جهان های بیشمار که آنرا می توان مبداء المبداء یا اعصار بی آغاز خداوند نامید. مقطع دوم با آفرینش انسان و موجودات مفید زنده و غیر زنده و جهان و جهان های بیشمار در سطح کمال ایده آل بهشتی آغاز گردیده است و تا لحظه آغاز سفر و ترک حالت بهشتی هستی و وجود ادامه یافته است. تعیین طول عمر مقطع دوم در حال حاضر و تا آینده های بسیار دور دستی خارج از توان معرفت دینی و شناخت علمی باقی خواهد ماند. بعد از پایان سفر همان مقطع دوم مبداء بطور مطلقا همسان دوباره ایجاد خواهد شد و در پایان آن مقطع همه موجودات و جهان ها فنا نمی پذیرند بلکه سفری دیگر را با حالات و کیفیاتی دیگر آغاز خواهند نمود. انسان در طول سفر بین مبداء و معاد تنها از حق یک سرنوشت جنسی به شکل " یا مرد و یا زن" و از حق یک حیات دنیوی برخوردار نمی باشد بلکه پنج نوع سرنوشت گوناگون و حیات های بیشمار دنیوی و آنهم با درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. لذا باور و جهان بینی ادیان ابراهیمی و بخصوص مسیحیت و اسلام که برای افراد انسانی تنها یک سرنوشت جنسی و یک حیات دنیوی در نظر دارند که با فرار رسیدن لحظه اجل مرگ به پایان میرسد و حیات برزخی را پشت سر میگذارد و بعد از برپایی قیامت به حیات های بهشتی و جهنمی منجر می گردد، یک باور اوهامی است و مخالف حقیقت حکمت الهی و فلسفه آفرینش و هدف و معنا و مفهوم زندگی انسانی می باشد البته با احترام کامل به همه موئمنین و پیروان شریف این ادیان .

أزلّ = تحریک کرد

واژه " ازل " تازی شده ( معرب ) واژه " اسر " به معنای بی آغاز یا آغازی که آغازی ندارد و یک واژه پارسی کهن است که تا کنون بدون دگرگونی کاربرد دارد ، این واژه از پسوند منفی ساز " ا" و " سر" گرفته شده و وارد زبان تازی شده و" ازل" گردیده و همان معنا و مفهوم را میر ساند، مانند امرداد ( بی مرگی ) و اپس ( بی پایان )

روز اول، اولین روز، شروع

ازل ریشه پارسی داشته به نام اسر و بعد از واردشدن به زبان عربی ازل گشته و در تمامی زبان ها به همین نام است. در فارسی لاتین آذری.
و البته نام دختر من

ازل به معنی بی آغاز و متضاد ابد است

اگر ازل به معنای استمرار وجود در گذشته بی آغاز، و ابد به معنای استمرار وجود در آینده بی انتها باشد، پس تکلیف زمان حال و مکان فعلی چه میشود؟ آیا زمان حال و مکان فعلی تقاطع ازل و ابد نمی باشند؟ به نظر من ازل و ابد دارای سه بعد زمانی و یک بعد زمانی میباشند. بنابراین ازل در هر سه جهت مکانی بی کران میباشد و ابد از هر سه جهت مکانی محدود و میان ازل قرار دارد که شامل مجموعه جهان های مادی می باشد. این جهان های مادی خود حاصل نزول بخش محدودی از جهان های ازلی هستند که پس از صدور فرمان خلقت آفریده شده اند و سرنوشت جهان های ابدی چیز نیست غیر از برگشت به حالت ازلی و اولیه. و سرنوشت جهان های ازلی موجود که از یک طرف در همسایگی جهان های مادی قرار داشته و از طرف دیگر تا بی نهایت گسترده اند، چیزی نیست غیر از نزول و تبدیل به جهان های مادی. جهان های ازلی و ابدی از لحاظ چهار چوب و محیط مطلقا یکسان میباشند. طبق باور من خداوند متعال در دانش و توان ازلی خود برای تعیین فرم و محتوای جهان ها بی نهایت امکانات را در اختیار داشته است که به احتمال قریب به یقین ساده ترین امکان را انتخاب نموده است و آن اینکه کلیه جهان ها همگی بطور مطلق دارای یک شکل و یک محتوای میباشند، نه یک ذره بزرگتر؛ نه یک ذره کوچکتر و نه یک ذره طوری دیگر. جهان های ازلی دارای محتوای روحی و تجردی و صوری محض می باشند و در آنها حالت بهشتی و نظم و هماهنگی مطلق حکم فرماست. پس از نزول، حالت بهشتی خود را از دست داده و از حالت روحی و تجردی در آمده و قالب و محتوای مادی به خود خواهند گرفت. فرم ؛ محیط و یا چهار چوب جهان ها چه ازلی و معنوی و چه ابدی و مادی اشکال هندسی محض می باشند و جوهر مادی ندارند. اصل مطلق بودن زمان و مکان نیوتنی و اصل نسبی بودن زمانمکان انیشتین هر کدام نیمی از حقیقت را بیان داشته اند، اگر ما این دو اصل را روی هم بگذاریم به حقیقت مطلق در مورد زمان و مکان خواهیم رسید. محیط جهان ها محدود اند اما مطلق. مطلق بودن به معنای جاودانه بودن است، طوریکه این محیط ها هرگز فرسوده نمی شوند و از سر جای خود به اندازه یک ذره جابجا نمی شوند. این محیط هاو یا مرزها یک بار برای همیشه طبق تصمیم خداوند طراحی و ایجاد شده و فنا ناپذیر باقی خواهند ماند. زمان مطلق این محیط ها زمانی است که نمی گذرد و مقدار آن برابر صفر میباشد. زمان مکان نسبی شامل محتوای جهان ها میشود که قابلیت انبساط و انقباض و عمل متقابل با انرژی و جرم می باشد. جهان های ازلی طریق مه بانگ به نزول به مادیت در آمده اند. قبل از وقوع مه بانگ، محتوای معنوی و تجردی و روحی به امر خداوند در مراکز تعداد معینی از جهان های ازلی در مکانی بسیار ریز " بسیار کوچکتر از هسته اتم هیدروژن "
به دمای محض تبدیل شده و پس از آن انبساط و گسترش یافته وبه ذرات مادی تبدیل شده و کهکشانها بوجود آمده اند. جهان های مادی دو باره از طریق تکرار مه بانگ و آفرینش نو آسمان و زمین به سوی کمال صعود خواهند کرد و این روند هرگز پایانی نخواهد داشت. بنا براین بی پایانی ابد از این طریق ردشن تر قابل درک است. امید وارم توانسته باشم تعریف روشنی از مفاهیم زیبای ازل و ابد ارائه داده باشم.

مرحوم امام خمینی در پیرامون تعریف مفاهیم ازل و ابد نظر مبارک خود را بشرح زیر درج و به یادگاری گذاشته است:
ازل و ابد از صفات خداوند باریتعالی میباشند و زمان موجود در طبیعت جلوه آنان.

با سلام و پوزش بات غلط های املایی در متن اول، در اینجا تعریف دوم از مفاهیم ازل و ابد ارائه میگردد:
ازل و ابد هر دو دارای آغاز می باشند اما هردو به سمت بیکرانی یا به سمت بی نهایت در حال پیشروی اند. آغاز آنها در درون پهنه بی نهایت است و نه در بی رون آن و آنهم به این دلیل ساده که بینهایت بیرونی ندارد که بتوان آغاز ازل و ابد را در آنجا گذاشت. آغاز ازل را میتوان آغاز اولین جهان ازلی پنداشت و آغاز ابد را نزول و یا تبدیل اولین جهان ازلی به اولین جهان ابدی . بنا برابر این باور من این است که آغاز آفرینش و خلقت به دو نوع تقسیم می شوند که اولی زمان آغاز آفرینش جهان های ازلی و دومی آغاز جهان های ابدی می باشند که هردو از یک نقطه و لحظه شروع شده و به سمت بی نهایت در حال پیشروی اند و هر گز به پایان نمی رسند. حال اگر فرض کنیم و یا باور داشته باشیم که جهان فعلی که در آن زندگی می کنیم اولین جهان مادی باشد که از طریق نزول اولین جهان معنوی ایجاد شده باشد، میتوانیم به طور علمی باور داشته باشیم که ابد، حدود چهارده میلیارد سال گذشته آغاز گردیده است و تا کنون ادامه دارد. بنا بر این ازل و ابد هردو زمان اند و دارای آغاز بوده و هر گز به پایان نمی رسند.

من ازروزازل دیوانه بودم دیوانه روی توسرگشته موی تو

همیشگی ___ بی آغاز

ابوسعید ابوالخیر � رباعیات

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من


رباعی شمارهٔ ۵۵۶ �� رباعی شمارهٔ ۵۵۴



کلمات دیگر: