مترادف ازل : بی آغاز، سرمدی، همیشگی
متضاد ازل : ابد
برابر پارسی : دیرینگی، بی آغاز، همیشگی، اَسَر، اسر
etemity without beginning
بيکران , لا يتناهي , نا محدود , بي اندازه , سرمد
(تلفظ: azal) (عربی) ابتدا نداشتن ، بیآغازی ، قَدَم مقابلِ ابد ، زمانی که از آن ابتدا نباشد؛ (در فلسفه) استمرار بینهایتِ زمان در گذشته .
سرمدی، همیشگی
بیآغاز ≠ ابد
۱. بیآغاز
۲. سرمدی، همیشگی ≠ ابد
ازل . [ اَ ] (ع مص ) بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ). حبس . || کوتاه کردن رسن اسب و گذاشتن آنرا: ازل الفرس . (از منتهی الارب ). || بازداشتن چهارپای از چراگاه از بیم . (زوزنی ). نگذاشتن شتران خود را بچراگاه از ترس یا از قحط: ازلوا اموالهم . (از منتهی الارب ). || در چاه بماندن . (زوزنی ). || در تنگ سال درآمدن . (منتهی الارب ). در تنگی و سختی افتادن . در تنگی و خشکی سال شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) تنگی و سختی سال . (منتهی الارب ). قحطسالی . شدت . (مهذب الاسماء).
سنائی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
حافظ.
حافظ.
؟
منوچهری .
ازل . [ اَ زَل ل ] (ع ص ) مرد شتاب . || آنکه بر پیشانی اثر شکستگی یا زائد از شجّه دارد. (منتهی الارب ). || آنکه ران و سرونش لاغر باشد. لاغرسرین . (مهذب الاسماء). مرد سبک سرین . مؤنث : زَلاّء. (منتهی الارب ). || گرگ لاغرسرون . گرگ لاغر و سبک سرین و او از کفتار و گرگ زاید. (منتهی الارب ). و آنرا ارسح نیز گویند: الأزل ّ ارسح یتولّد بین الذئب و الضبع.
- امثال :
اخل الیک ذئب ازل ّ ؛ یقال للرجل اخل الیک ؛ ای الزم شأنک . قال الجعدی :
و ذلک من واقعات المنون
فاخلی الیک و لاتعجبی .
و تقدیر المثل الزم شأنک فهذا ذئب ازل ّ. یضرب فی التحذیر للرجل و یروی اخل الیک ؛ ای کن خالیاً. یقال اخلیت ، ای خلوت و اخلیت غیری یتعدی و لایتعدی و قال عنی (؟) مالک العقیلی :
اتیت مع الحُداث لیلی فلم ابن
فاخلیت فاستعجمت عند خلائی .
ای خلوت ، و قوله الیک صاماً، الیک امرک و شأنک فان هذا ذئب ٌ ازل و الازل الذی لالحم علی فخذیه و ورکیه و ذلک اسرع له فی المشی . (مجمع الامثال میدانی ).
|| (اصطلاح عروض ) فاع چون از مفاعیلن خیزد بسبب افتادن دو ((سبب )) آخر،آنرا ازل ّ خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 37).
ازل . [ اَ زِ ] (ع ص ) سخت .
- اَزْل اَزِل ؛ قحط بسیار سخت .
ازل . [ اِ ] (ع اِ) کذب . دروغ . (مهذب الاسماء): ما فی حبی ازل ٌ؛ ای کذب . (منتهی الارب ). || بلا. (منتهی الارب ).
ازل . [ اُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَزول .
۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی.
۲. زمان بیابتدا.
زلل#NAME?