کلمه جو
صفحه اصلی

شکوفان

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: šo(e)kufān) (به معنی شکوفاندن ، شکوفانیدن) (به مجاز) شکوفا . ← شکوفا .


اسم: شکوفان (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: šo(e)kufān) (فارسی: شکوفان) (انگلیسی: shokufan)
معنی: شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن

مترادف و متضاد

abloom (صفت)
پر شکوفه، شکوفان، غنا

floriferous (صفت)
پر شکوفه، شکوفان، گل دار، پرگل، شاداب

dehiscent (صفت)
شکوفان، ترک خورده

florescent (صفت)
شکوفان، گل دار

proliferous (صفت)
شکوفان، پربار، قابل تکثیر، تکثیر شونده

فرهنگ فارسی

در حال شکفتگی شکوفا شکفته .

لغت نامه دهخدا

شکوفان. [ ش ُ ] ( نف ) صفت حالیه ، در حال شکفتگی. شکوفا. شکفته. رجوع به شکوفاشود.


کلمات دیگر: