sarcasm
گلک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: گل کوچک
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد
لغت نامه دهخدا
گلک . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه . سکنه ٔ آن 26 تن است . در تابستان ایل بغدادی شاهسون به کوههای این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
گلک . [ گ ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش جویم شهرستان لار واقع در 24000گزی باختر جویم . دارای 60 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیبافی و راه آن فرعی است . مزرعه ٔ کیتویه و کهری جزو این قریه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
گر پیش گل کشم گله ٔ مشکبوی تو
بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک .
سوزنی سمرقندی (از آنندراج ).
گلک . [ گ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد واقع در 66هزارگزی شمال باختری مشهد. هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 105 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است . شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گر پیش گل کشم گله مشکبوی تو
بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک.
گلک. [ گ ُ ل َ ] ( اِ ) یکی از گیاهان بسیار مضر و انگل نباتات دیگر است و چون کلرفیل ندارد به ریشه نباتات مختلف مخصوصاً گیاهانی که ساقه های نرم و پرآب دارند چسبیده ، مواد غذایی رااز آنها به دست می آورد و مزارع صیفی ، از قبیل : کدو و خیار و هندوانه و خربزه را بکلی خراب میکند. تخم این گیاه بسیار است بقسمی که اگر محلی که گلک در آن روئیده پس از چندی زراعت شود باز هم تخمها سبز شده ،
گلهای جدید پدید خواهد آمد بدین جهت باید تا مدتی آن زمین را بایر نگاه دارند تا تخمها پوسیده از میان برود. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 245 ). گل جالیز.
گلک. [ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. سکنه آن 26 تن است. در تابستان ایل بغدادی شاهسون به کوههای این ده می آیند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
گلک. [ گ ِ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش جویم شهرستان لار واقع در 24000گزی باختر جویم. دارای 60 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیبافی و راه آن فرعی است. مزرعه کیتویه و کهری جزو این قریه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
گلک. [ گ ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد واقع در 66هزارگزی شمال باختری مشهد. هوای آن معتدل و سکنه آن 105 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گلک . [ گ ُ ل َ ] (اِ) یکی از گیاهان بسیار مضر و انگل نباتات دیگر است و چون کلرفیل ندارد به ریشه ٔ نباتات مختلف مخصوصاً گیاهانی که ساقه های نرم و پرآب دارند چسبیده ، مواد غذایی رااز آنها به دست می آورد و مزارع صیفی ، از قبیل : کدو و خیار و هندوانه و خربزه را بکلی خراب میکند. تخم این گیاه بسیار است بقسمی که اگر محلی که گلک در آن روئیده پس از چندی زراعت شود باز هم تخمها سبز شده ،
گلهای جدید پدید خواهد آمد بدین جهت باید تا مدتی آن زمین را بایر نگاه دارند تا تخمها پوسیده از میان برود. (گیاه شناسی گل گلاب ص 245). گل جالیز.
فرهنگ عمید
۲. (زیست شناسی ) گیاهی با برگ هایی به شکل پولک های باریک و بی رنگ و ساقۀ سبز که بیشتر در کشتزارها می روید و انگل گیاه های دیگر مخصوصاً یونجه و خیار می شود، گل جالیز.
۳. [مجاز] سخنی که به طعنه و کنایه بگویند، طعنه، سرزنش.
دانشنامه عمومی
گلک (ایرانشهر)
گلک (چناران)
گویش مازنی
طایفه ای در منطقه ی سوادکوه
به معنی بسیار که در مقام اغراق و مبالغه بکار رود
۱گیلکگیل کوچک که مراد مردم ساکن در منتهی الیه شرق گیلان ...
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
گِلَک:نام طایفه ای در منطقه ی سوادکوه مازندران