کلمه جو
صفحه اصلی

برتن

فارسی به عربی

فخور

فرهنگ اسم ها

اسم: برتن (پسر) (فارسی) (تلفظ: bartan) (فارسی: برتن) (انگلیسی: bartan)
معنی: مرد مغرور، بردیس، به فتح ب و ت

مترادف و متضاد

arrogant (صفت)
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین

proud (صفت)
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر

prideful (صفت)
مغرور، برتن، سرافراز، پر مباهات

فرهنگ فارسی

( صفت ) متکبر مغرور مقابل فروتن .

لغت نامه دهخدا

برتن. [ ب َ ت َ ] ( ص مرکب ) معجب. مستکبر. متکبر و مغرور. ( ناظم الاطباء ). سرکش مقابل فروتن. ( آنندراج ). برترمنش. ( یادداشت مؤلف ). برتر :
زن مسکین فروتن مرد برتن
کمان سرکشی آهخته بر زن.
( ویس و رامین ).
|| ملصق به تن. جامه بر تن. دثار و جامه ملصق به بدن. ( ناظم الاطباء ). || بردیس. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

خودبین، متکبر: زن مسکین فروتن، مرد برتن / کمان سرکشی آهخته بر زن (فخرالدین اسعد: ۱۱۰ ).

دانشنامه عمومی

شهر برتندر ایالت بادن-وورتمبرگ در کشور آلمان واقع شده است.
آلمان
فهرست شهرهای آلمان

گویش مازنی

/baretan/ ریختن - چسبیدن ۳اندود شدن

۱ریختن ۲چسبیدن ۳اندود شدن



کلمات دیگر: