کلمه جو
صفحه اصلی

سکندری خوردن


مترادف سکندری خوردن : لغزیدن، سرنگون شدن

فارسی به انگلیسی

founder, trip, stumble, tumble


to stumble or trip


founder, trip, stumble

فارسی به عربی

زلة , سفرة

مترادف و متضاد

لغزیدن


سرنگون شدن


۱. لغزیدن
۲. سرنگون شدن


trip (فعل)
گردش کردن، سفر کردن، سکندری خوردن، پشت پا خوردن یازدن

stumble (فعل)
تلو تلو خوردن، لکنت داشتن، لغزیدن، سکندری خوردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بسر در آمدن ( اسب ) پیش پا خوردن .
بسر در آمدن چه سکندر بزبان رومی سر را گویند .

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (مص ل . ) با سر به زمین آمدن .

لغت نامه دهخدا

سکندری خوردن. [ س ِ ک َ دَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) بسر درآمدن چه سکندر بزبان رومی سر را گویند. ( غیاث ) :
نصیب قسمت من کرد جوهری اسبی
که نیست روزی او جز سکندری خوردن.
جوهری ( از آنندراج ).
رجوع به سکندر خوردن شود.

پیشنهاد کاربران

They stumble that run fast


کلمات دیگر: