کلمه جو
صفحه اصلی

سوگواری کردن


مترادف سوگواری کردن : عزاداری کردن، ماتم گرفتن، به سوگ نشستن، تعزیه گردانی کردن

فارسی به انگلیسی

bemoan, lament, mourn, sorrow, to mourn

to mourn


bemoan, lament, mourn, sorrow


فارسی به عربی

اندب , رثاء

مترادف و متضاد

۱. عزاداری کردن
۲. ماتم گرفتن، به سوگ نشستن
۳. تعزیهگردانی کردن


bemoan (فعل)
گریه کردن، سوگواری کردن، افسوس خوردن

mourn (فعل)
گریه کردن، سوگواری کردن، عزاداری کردن، ماتم گرفتن

lament (فعل)
سوگواری کردن، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن

bewail (فعل)
سوگواری کردن، زاری کردن، ندبه کردن

عزاداری کردن


ماتم گرفتن، به سوگ نشستن


تعزیه‌گردانی کردن



کلمات دیگر: