کلمه جو
صفحه اصلی

سیلان


مترادف سیلان : جریان، روانی، ریزش ، روان شدن

متضاد سیلان : رکود

فارسی به انگلیسی

flowing, flux, fluidity

flowing, flux


fluidity, flux


فارسی به عربی

جریان

مترادف و متضاد

flowing (اسم)
سیلان

flux (اسم)
ریزش، مد، گداز، سیل، اسهال، سیلان، شار، گداختگی، تغییرات پی درپی، خون ریزش

sap of ripe dates (اسم)
سیلان

جریان، روانی، ریزش ≠ رکود


۱. جریان، روانی، ریزش ≠ رکود
۲. روان شدن


فرهنگ فارسی

یا سیلان یاسری لانکا کشوریست ( جزیره ای ) در جنوب هندوستان که بواسطه تنگه ((پالک ) ) از هندوستان جدا می شود مساحت آن ۶۵۶٠۷ کیلومتر و ۱۴۲۷٠٠٠٠ تن سکنه دارد . پایتخت آن کلمبو است و محصول عمده آن چای برنج ادویه کائوچوک و روغن خرماست. سراندیب توده ایست کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به ۲۵٠٠ متر ارتفاع میرسد . جمعیت در مغرب و جنوب جزیره متمرکزند . توضیح در روایات آمده که آدم ابو البشر از بهشت بدانجا فرود آمد و اقامت گزید و گویند نقش پای او در آنجاست (اساطیر ) .
روان شدن، جاری شدن آب یاخون یامایع دیگر
( اسم ) ۱ - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد . ۲ - نوعی دوشاب .
تیره از طایفه کیومرسی ایل چهار لنگ بختیاری .

فرهنگ معین

(سَ یَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) روان شدن آب . ۲ - (اِمص . ) روانی .
(اِ. ) ۱ - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد. ۲ - نوعی دوشاب .

(سَ یَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روان شدن آب . 2 - (اِمص .) روانی .


(اِ.) 1 - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد. 2 - نوعی دوشاب .


لغت نامه دهخدا

سیلان. ( اِ ) شیره ای را گویند که از خرمای رسیده بچکد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ) ( الفاظ الادویه ) :
ارده وبخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.
بسحاق اطعمه.
|| نوعی از دوشاب. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). || نام نوعی از یاقوت. ( فهرست مخزن الادویه ) ( الجماهر ص 43 ).

سیلان. [ س َ ی َ ] ( ع مص ) جاری شدن و روان گردیدن آب ، شراب و امثال آن باشد. ( برهان ). روان شدن آب ، خون و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ).رفتن آب. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ).

سیلان. [ س َ ] ( اِخ ) نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. ( برهان ). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است. ( غیاث اللغات ). سراندیب. جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطه تنگه «پالک » از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است. مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن «کلمبو» است. محصول عمده آن چای ، برنج ، ادویه ، کائوچو، و روغن خرما است. سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سراندیب شود.

سیلان. [ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).

سیلان . (اِ) شیره ای را گویند که از خرمای رسیده بچکد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (الفاظ الادویه ) :
ارده وبخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری
بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار.

بسحاق اطعمه .


|| نوعی از دوشاب . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ). || نام نوعی از یاقوت . (فهرست مخزن الادویه ) (الجماهر ص 43).

سیلان . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).


سیلان . [ س َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان ). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است . (غیاث اللغات ). سراندیب . جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطه ٔ تنگه ٔ «پالک » از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است . مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن «کلمبو» است . محصول عمده ٔ آن چای ، برنج ، ادویه ، کائوچو، و روغن خرما است . سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سراندیب شود.


سیلان . [ س َ ی َ ] (ع مص ) جاری شدن و روان گردیدن آب ، شراب و امثال آن باشد. (برهان ). روان شدن آب ، خون و مانند آن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ).رفتن آب . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60).


فرهنگ عمید

روان شدن آب، جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر.

دانشنامه عمومی

سِیلان نام پیشین کشور سری لانکا است.
سیلان یک زبان برنامه نویسی است.
سَیَلان به معنی روان بودن یا روان شدن یک مایع است.
سیلان (Silane) نام یک ترکیب شیمیایی با فرمول SiH4 است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سری لانکا

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ط ) کیانرسی

پیشنهاد کاربران

سیلان کلمه کاملا تورکیست. .
س. . . از سو گرفته شده یا همان آب فارسی. .
مانند . . سولان. . سولی. . یعنی پر آب . .
سئیل . . کلمه کاملا تورکیست.


بازم با این ریشه یابی ها یه چیز دیگه رو ترکی کردن


کلمات دیگر: