مترادف سیلان : جریان، روانی، ریزش ، روان شدن
متضاد سیلان : رکود
flowing, flux
fluidity, flux
جریان، روانی، ریزش ≠ رکود
۱. جریان، روانی، ریزش ≠ رکود
۲. روان شدن
(سَ یَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روان شدن آب . 2 - (اِمص .) روانی .
(اِ.) 1 - شیره ای که از خرمای رسیده بچکد. 2 - نوعی دوشاب .
بسحاق اطعمه .
سیلان . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
سیلان . [ س َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان ). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است . (غیاث اللغات ). سراندیب . جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطه ٔ تنگه ٔ «پالک » از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است . مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن «کلمبو» است . محصول عمده ٔ آن چای ، برنج ، ادویه ، کائوچو، و روغن خرما است . سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سراندیب شود.
سیلان . [ س َ ی َ ] (ع مص ) جاری شدن و روان گردیدن آب ، شراب و امثال آن باشد. (برهان ). روان شدن آب ، خون و مانند آن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ).رفتن آب . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60).