on, upon, over
بر روی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
علی
مترادف و متضاد
دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل
روی، بر، بر روی، بر فراز، بمحض، بمجرد
کلمات دیگر: