کلمه جو
صفحه اصلی

بر روی

فارسی به انگلیسی

on, upon, over


فارسی به عربی

علی

مترادف و متضاد

incrust (فعل)
دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن

on (حرف اضافه)
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل

upon (حرف اضافه)
روی، بر، بر روی، بر فراز، بمحض، بمجرد


کلمات دیگر: