to goad
سک زدن
فارسی به انگلیسی
prod, punch
فارسی به عربی
ابرة , مهماز
مترادف و متضاد
برانگیختن، سک زدن، سیخ زدن، سیخونک زدن
تیر کشیدن، سوزش کردن، سک زدن
تحریک کردن، ازردن، سک زدن
ضربت زدن، سوراخ کردن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، ضربت ناگهانی زدن
سک زدن
فرهنگ فارسی
۱ - راندن چارپا به وسیله سک . ۲ - تحریک کردن اغوا نمودن .
فرهنگ معین
(سُ. زَ دَ ) (مص م . ) ۱ - راندن چارپا به وسیلة سک . ۲ - مجازاً: تحریک کردن ، اغوا نمودن .
لغت نامه دهخدا
سک زدن. [س ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) فروبردن چوبی که بر سر آن آهنی نوک تیز است بر تن خر و مانند آن برای تیزکردن رفتار فرو برند. ( یادداشت مؤلف ). || به مجاز پیاپی یادآوری در طلب چیزی کردن. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: