کلمه جو
صفحه اصلی

تلاطم داشتن

فارسی به عربی

لفة

مترادف و متضاد

roll (فعل)
گرد کردن، پیچیدن، گشتن، غلتیدن، غلت خوردن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، بدوران انداختن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) متموج بودن( دریا ) سخت بهم بر آمدن ( امواج دریا ) .


کلمات دیگر: