سوزن دان
فارسی به انگلیسی
needlecase
فارسی به عربی
ربة البیت
مترادف و متضاد
کدبانو، زن خانه دار، سوزن دان
سوزن دان
فرهنگ فارسی
کیسه که در آن سوزنها را نگهدارند استوانه ای کاواک از چوب و یا فلز که در آن سوزن گذارند
لغت نامه دهخدا
سوزندان. [ زَ ] ( اِ مرکب ) کیسه ای که در آن سوزنها رانگهدارند. ( آنندراج ). استوانه ای کاواک از چوب یا فلز که در آن سوزن گذارند. ( ناظم الاطباء ) :
به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل
زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد.
به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل
زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد.
نظام قاری.
فرهنگ عمید
ظرف کوچک استوانه شکل که در آن سوزن بگذارند، جای سوزن.
کلمات دیگر: