کلمه جو
صفحه اصلی

تلمذ


مترادف تلمذ : دانشجویی، شاگردی، طلبگی، علم آموزی ، شاگردشدن، شاگردی کردن، تحصیل کردن، درس خواندن

متضاد تلمذ : استادی، معلمی، درس دادن

برابر پارسی : شاگردی کردن

فارسی به انگلیسی

discipleship, pupilship

فارسی به عربی

صنعة

مترادف و متضاد

studentship (اسم)
مستمری، شاگردی، تلمذ

apprenticeship (اسم)
شاگردی، تلمذ، کاراموزی

pupilage (اسم)
تلمذ، مرحله شاگردی، دوره شاگردی

pupillage (اسم)
تلمذ، مرحله شاگردی، دوره شاگردی

دانشجویی، شاگردی، طلبگی، علم‌آموزی ≠ استادی، معلمی


۱. دانشجویی، شاگردی، طلبگی، علمآموزی ≠ استادی، معلمی
۲. شاگردشدن، شاگردی کردن
۳. تحصیل کردن، درسخواندن ≠ درس دادن


فرهنگ فارسی

شاگردشدن، شاگردی کردن، درنزداستاددرس خواندن
۱ - ( مصدر ) شاگردی کردن شاگرد شدن درس خواندن . ۲ - ( اسم ) شاگردی . جمع : تلمذات .

فرهنگ معین

(تَ لَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شاگردی کردن .

لغت نامه دهخدا

تلمذ. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] ( ع مص ) شاگردی کردن. ( دهار ). شاگردی. ( غیاث اللغات ). شاگردی و شاگردی کردن. ( آنندراج ). آموختن. یقال : تلمذ عند فلان ؛ ای تعلم. ( ناظم الاطباء ). شاگرد کسی گردیدن : تلمذ لفلان. ( از المنجد ). || کودک را بشاگردی گرفتن. ( از المنجد ). چون در اغلب کتب لغت موجود نیست و بجای آن «تتلمذ»... است از این رو آن را جزو غلطهای مشهور می شمارند ولی صاحب معیاراللغة تتلمذ و تلمذ، هر دو را ذکر کرده است. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ).

فرهنگ عمید

شاگرد شدن، شاگردی کردن، در نزد استاد یا معلم درس خواندن و چیزی آموختن.

پیشنهاد کاربران

شاگردی کردن ، علم آموزی

دانش کسب کردن ، شاگردی کردن

《 پارسی را پاس بِداریم》
تَلَمُذ
با دُرود
واژه ای اَرَبی که شایَد ریشه اَش پارسی باشَد !!!
سِتاکِ سه تاییِ لَمَذَ دَر ریختارِ تَفَعُّل
به گُمان بَرایِ این که ریشه سه تایی باشَد واتِ ذ را با لَم اَفزوده اَند : لَمَذَ
بَر این پایه لَم ، هَمانَندِ لِم دَر پارسی ست که مانِسته با learn بی واتِ r یَنی : lean می شَوَد.
بایَد دَر این فِتاد ( مورِد ) بیش تَر پَژوهیده شوَد.
با سِپاس!


کلمات دیگر: