کلمه جو
صفحه اصلی

تلقیح


مترادف تلقیح : آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح، آبله کوبی، واکسیناسیون، مایه زدن، واکسن زدن، گشن دادن، گشن سازی، آبستن کردن

فارسی به انگلیسی

inoculation, insemination, fecundation, pollination

fecundation, pollination, inoculation


inoculation, insemination


فارسی به عربی

تطعیم , تلقیح

عربی به فارسی

مصونيت دادن , تلقيح , مايه کوبي


مترادف و متضاد

insemination (اسم)
کاشتن، ابستن کردن، تلقیح

inoculation (اسم)
تلقیح، مایه کوبی

vaccination (اسم)
تلقیح، واکسن زنی، ابله کوبی

آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح


آبله‌کوبی، واکسیناسیون


مایه زدن، واکسن زدن


گشن دادن، گشن‌سازی


آبستن کردن


۱. آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح
۲. آبلهکوبی، واکسیناسیون
۳. مایه زدن، واکسن زدن
۴. گشن دادن، گشنسازی
۵. آبستن کردن


فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) گشت دادن مای. خرمای نر را بدرخت خرمای ماده داخل کردن تا بارور گردد . ۲ - داخل کردن مای. آبله در بدن برای جلوگیری کردن از سرایت آن ( اختصاصا ) . ۳ - مایه زدن واکسن زدن ( مطلقا ) . ۴ - ( اسم ) مایه کوبی . جمع : تلقیحات .

قرارگیری مایع منی در زهراه یا گردن زهدان (cervix)


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - بارور کردن درخت خرمای ماده به وسیلة داخل کردن مایة خرمای نر به درون آن . ۲ - واکسن زدن .

لغت نامه دهخدا

تلقیح. [ ت َ ] ( ع مص ) گشن دادن خرمابن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). گشن دادن خرمابن و مادیان را.( آنندراج ). || آبستن کردن باد درخت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به اصطلاح طب ، کوبیدن آبله و جز آن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. (پزشکی ) داخل کردن ویروس یا میکروب ضعیف شدۀ یک مرض واگیردار به بدن از طریق خراش دادن پوست برای تولید بیماری خفیف به منظور ایجاد ایمنی در برابر همان مرض، مانند داخل کردن مایۀ آبله به بدن برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن، مایه کوبی.
۲. مایۀ درخت خرمای نر به درخت خرمای ماده داخل کردن برای بارور شدن آن.
* تلقیح مصنوعی: (پزشکی ) داخل کردن منی در مهبل به وسیله ای غیر از مقاربت، برای باردار کردن.

۱. (پزشکی) داخل کردن ویروس یا میکروب ضعیف‌شدۀ یک مرض واگیردار به بدن از طریق خراش دادن پوست برای تولید بیماری خفیف به‌منظور ایجاد ایمنی در برابر همان مرض، مانند داخل ‌کردن مایۀ آبله به بدن برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن؛ مایه‌کوبی.
۲. مایۀ درخت خرمای نر به درخت خرمای ماده داخل کردن برای بارور شدن آن.
⟨ تلقیح مصنوعی: (پزشکی) داخل‌ کردن منی در مهبل به‌وسیله‌ای غیر از مقاربت، برای باردار کردن.


دانشنامه آزاد فارسی

تَلْقیح (inoculation)
(یا: مایه کوبی) تزریق ارگانیسم های کشته شده یا ضعیف شدۀ حامل بیماری یا سم آن ها (واکسن) به بدن و مبتلاکردن فرد به شکل خفیف بیماری، به منظور ایجاد ایمنی.

فرهنگستان زبان و ادب

{insemination} [علوم سلامت] قرارگیری مایع منی در زهراه یا گردن زهدان (cervix )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تلقیح (ابهام زدایی). تلقیح ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تلقیح (فقه)، از موضوعات جدید فقهی و حقوقی، به معنای بارور ساختن انسان با ابزار پزشکی• تلقیح مصنوعی، کاشت نطفه در رحم از غیر طریق آمیزش و از مسائل مستحدثه• تلقیح خرما، بارور کردن درخت خرما
...

پیشنهاد کاربران

تلقیح: ( Inoculation ) ) [امراض نباتی]عبارت از تماس عامل مرض با نبات است. عامل مرض را مایه ی تلقیح می گویند.


کلمات دیگر: