قیاس کردن مقایسه کردن سنجیدن
قیاس گرفتن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . گِ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) سنجیدن ، مقایسه کردن .
لغت نامه دهخدا
قیاس گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) قیاس کردن. مقایسه کردن. سنجیدن. اندازه گرفتن :
قیاس از درختان بستان چه گیری
ببین شاخ و بیخ درختان دانا.
هم از نامه مرد ایزدشناس.
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر.
قیاس از درختان بستان چه گیری
ببین شاخ و بیخ درختان دانا.
خاقانی.
ز تاریخها چون گرفتم قیاس هم از نامه مرد ایزدشناس.
نظامی.
کار پاکان را قیاس از خود مگیرگرچه باشد در نوشتن شیر شیر.
مولوی.
کلمات دیگر: