کلمه جو
صفحه اصلی

کحال

فارسی به انگلیسی

oculist

oculist, ophthalmologist


فرهنگ فارسی

سرمه کننده، طبیب متخصص درامراض چشم، چشم پزشک
( صفت اسم ) ۱ - کسی که کحل ( سرمه ) بچشم اشخاص میکشد سرمه کش . توضیح در قدیم کحال بکسی گفته میشد که هم سرمه بچشم کسان میکشید و هم جراحات و امراض چشم را عج میکرد . ( قزوینی ) . ۲ - طبیبی که درد های چشم را درمان کند چشم پزشک : [ چار. باصر. اعمی فطری چه کند گر چه در صنعت خود موی شکافد کحال ? ] جمع : کحالون کحالین . یا کحال شریعت . رسول الله ص .

فرهنگ معین

(کَ حّ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - سرمه کننده . ۲ - چشم پزشک .

لغت نامه دهخدا

کحال. [ ک ِ ] ( ع اِ ) سنگ سرمه. || سرمه. || مهره افسون. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

کحال. [ ک َح ْ حا ] ( ع ص ) سرمه کش یعنی کسی که سرمه دوا به چشم مردم کشیدن پیشه او باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کسی که کحل ( سرمه ) به چشم اشخاص می کشد. سرمه کش. در قدیم کحال به کسی گفته می شد که هم سرمه به چشم کسان می کشید و هم جراحات و امراض چشم را علاج می کرد. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
نعل سم سمند ترا نام در جهان
کحال دیده ملک اکبر آمده.
خاقانی.
مصطفی کحال عقل و کعبه دکان شفاست
عیسی آنجا کیست هاون کوب دکان آمده.
خاقانی.
کحال دانشم که برند اختران به چشم
کُحل الجواهری که به هاون درآورم.
خاقانی.
|| کسی که بیماریهای چشم را مداوا می کند. ( ناظم الاطباء ). طبیبی که در دهای چشم را درمان کند. چشم پزشک. ( مهذب الاسماء ) :
چاره باصره اعمی فطری چه کند
گر چه در صنعت خود موی شکافد کحال.
وحشی.
- کحال شریعت ؛ اشاره به حضرت رسول صلوات اﷲ علیه و آله است. ( برهان ). از القاب پیغمبر اکرم است. ( ناظم الاطباء ).

کحال . [ ک َح ْ حا ] (ع ص ) سرمه کش یعنی کسی که سرمه ٔ دوا به چشم مردم کشیدن پیشه ٔ او باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کسی که کحل (سرمه ) به چشم اشخاص می کشد. سرمه کش . در قدیم کحال به کسی گفته می شد که هم سرمه به چشم کسان می کشید و هم جراحات و امراض چشم را علاج می کرد. (از فرهنگ فارسی معین ) :
نعل سم سمند ترا نام در جهان
کحال دیده ٔ ملک اکبر آمده .

خاقانی .


مصطفی کحال عقل و کعبه دکان شفاست
عیسی آنجا کیست هاون کوب دکان آمده .

خاقانی .


کحال دانشم که برند اختران به چشم
کُحل الجواهری که به هاون درآورم .

خاقانی .


|| کسی که بیماریهای چشم را مداوا می کند. (ناظم الاطباء). طبیبی که در دهای چشم را درمان کند. چشم پزشک . (مهذب الاسماء) :
چاره ٔ باصره ٔ اعمی فطری چه کند
گر چه در صنعت خود موی شکافد کحال .

وحشی .


- کحال شریعت ؛ اشاره به حضرت رسول صلوات اﷲ علیه و آله است . (برهان ). از القاب پیغمبر اکرم است . (ناظم الاطباء).

کحال . [ ک ِ ] (ع اِ) سنگ سرمه . || سرمه . || مهره ٔ افسون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. [منسوخ] پزشک متخصص در بیماری های چشم، چشم پزشک.
۲. [قدیمی] سرمه کننده.

پیشنهاد کاربران

من پدر بزرگم علی خان کحال و پدرش رضا خان طبیب چشم هستن ساکن مراغه و ابزار جراحی را از قدیم داریم ولی پدرم کمتر آشنا به کار کردن با ابزار جراحیست من دوست دارم
کسی راهنماییم کند که چطور در قدیم جراحی انجام میدادند


کلمات دیگر: