کلمه جو
صفحه اصلی

کدنگ

فارسی به انگلیسی

bat, battledore, bludgeon, mace, paddle, staff, stick

bat, battledore, bludgeon, Mace, paddle, staff, stick


فرهنگ معین

(کُ دَ ) (اِ. ) نک کدین .

لغت نامه دهخدا

کدنگ. [ ک ُ دَ ] ( اِ ) کدنگه. چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند.( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). چوبی که گازران جامه بدان کوبند تا پاک شود. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). کدین. کُدینه. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). کودینه. بَیزَر. ( زمخشری ). کدنگه. ( از آنندراج ) :
به دار جور تو سر برنهم کدنگ بزن
ز عشق روی تو بیزارم ار بگویم آه.
سوزنی.
بیزر...، کدنگ گازران. ( منتهی الارب ). رجوع به کدین و کدینه شود.

فرهنگ عمید

= کدین

کدین#NAME?



کلمات دیگر: