فلسفه و آیینی است که پیروان آن مدعی بودند که معرفت عالی بطبیعت و صفات الهی دارند . این طریقه شامل فلسفه نوافلاطونی و معتقدات شرقی از جمله آیین یهود است . حکمت مذکور پیش از میلاد مسیح و بعد از آن رواج داشته و پس از ظهور مسیحیت بدان دین مربوط شد ولی هم آبائ کنیسه و هم روحانیان یهود انرا ارتداد شمردند . حکمت گنوسی بعد از قرن ۱۱ تا قرن ۱۵ م . بار دیگر متداول و فلسفه فرقه های مرتد اشتراکی شد . گنوسی در آغاز نظریه دینی آشفته ای بود و کسانی که بدان عنایت میکردند در صدد نبودند خود را تحت عنوان مشترکی قرار دهند اما فتح احتمالی مسیحیت موجب شد که هویت اصلی این طریقه و معتقدات مختلف آن روشن شود و در نتیجه همه پیروان تحت عنوان عمومی [ گنوستیسیزم ] گرد هم آیند . بنابر آنچه گفته شد در بحث از طریقه گنوسی ما با طرحی معین از افکار سرو کار نداریم بلکه با نهضتی چند جانبه که مرتبا در تغییر است مواجه هستیم . گنوسی از عده ای عقاید مختلف ترکیب شده و مسایل پیچیده و مفصلی را پدید آورده است . منابع اصلی عقاید گنوسی را باید در مصر بابل و ایران جستجو کرد ولی ادیان ملل دیگر نیز در آن تاثیر داشته است بعبارت دیگر باید گفت که حکمت گنوسی مبحونی از معتقدات نو افلاطونی و شرق درباره اخلاق و کاینات بود و در عین حال با آیین یهودی و آیین مسیحی ارتباط و جنبه دینی داشت ولی چون با اصول جزمی و شرایع و قوانین مبارزه میکرد از دین کلیسا مجزا بود . دستگاه فکری گنوسی کمابیش ثنوی بود . بر آن بود که ماده و روح از روز الست با هم مقارنه داشته اند و شر نیز مانند خیر نیرویی اصیل و قدیم است . شر همواره بصورت امری منفعل با نیرویی فعال موجود بوده و با خیر جنگیده است .
آیین گنستیسیسم .
آیین گنستیسیسم .