کلمه جو
صفحه اصلی

کستی

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کمربند یست زرد شتیانرا و آن از ۷۲ نخ از پشم سفید گوسفند تهیه میگردد و بدست زن موبدی بافته شود . ۷۲ نخ به ۶ رشته قسمت شده هر رشته دارای ۱۲ نخ است . عدد ۷۲ اشاره است به ۷۲ فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستاست . ۱۲ اشاره است به ۱۲ ماه سال ۶ اشاره است به ۶ گهنبار ( که اعیاد دینی سال باشند ) . کستی را باید ۳ بار دور کمر پیچید و این نیز بعدد ۳ اصل مزدیسنا ( منش نیک گوش نیک و کنش نیک ) است . هر زردشتی پس از سن هفت سالگی موظف است که کستی را بدور کمر بندد . ۲ - کشتی مصارعت : ( بکستی با فلک بیرون چرا رفتی ? کجا داری تو با او طاقت کستی ? ) ( ناصر خسرو )

فرهنگ معین

(کُ تِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - کُشتی . ۲ - زنار و ریسمانی که ترسایان و هندوان و زرتشتیان بر کمر بندند.

لغت نامه دهخدا

کستی . [ ک ُ ] (اِ) به معنی کشتی باشد و آن چنان است که دو کس برهم چسبند و یکدیگر را برزمین زنندو اصل این لغت کستی است چه از کستن مشتق است که به معنی کوفتن باشد و چون در فارسی سین بی نقطه و شین نقطه دار بهم تبدیل می یابند بنابر آن کشتی خوانند. (برهان ). به معنی کشتی مشهور است و اصل این لغت از کوفتن است چه دوتن بریکدیگر چسبند و هرکه قوی تر و غالب باشددیگری را بر زمین کوبد و کوفته کند به تغییر السنه سین به شین تبدیل یافته است . (آنندراج ) :
غم و تیمار گویی هست با جانم به کستی در
ز درد و غم شوم هزمان به دین خودپرستی در.

قطران (ازآنندراج ).


پیل زوری که چون کند کستی
بند او پیل را دهد سستی .

مسعودسعد (از آنندراج ).


دستم گرفت و افکند ناگه بزیر پایم
پس گفت خیز و بنما این چابکی و چستی
فریاد من رس اکنون کز دستهای بسته
با چون فلک حریفی باید گرفت کستی .

کمال الدین اسماعیل (از آنندراج ).


رجوع به کستی کردن شود.
|| به معنی زنار هم آمده است و آن ریسمانی باشد که ترسایان و هندوان بر کمر بندند و گاهی هم برگردن افکنند. (برهان ). به معنی زنار است و آن در اصل کشتی بوده برخلاف کستی . (آنندراج ). کشتی . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). از پهلوی کستیک مأخوذ است و کلمه ٔ اخیر غالباً درگزارش پهلوی اوستا و در کتابهای پهلوی به معنی کمربند مخصوص زرتشتیان استعمال شده ، از آن جمله در تفسیربند دوازدهم فرگرد شانزدهم و بندهای یکم تا نهم فرگرد هیجدهم وندیداد و فصل بیست و چهارم بند بیست و دوم و فصل سی ام بند سی ام بندهشن . کلمه ٔ مزبور از ماده ٔکست مشتق است که در پهلوی به معنی پهلو، سوی ، جانب و کنار است و در پارسی نیزکشت و کست بهمین معنی آمده . در اشعار پارسی کستی هم به معنی کشتی و مصارعه و هم به معنی کمربند مخصوص زرتشیان آمده است . کستی را زرتشتیان «بند دین » نیز گویند و معرب آن کستیج و کستک و کشتیج است . این کستی از72 نخ از پشم سفید گوسفند تهیه می گردد و آن باید بدست زن موبدی بافته شود. 72 نخ به شش رشته قسمت شده وهر رشته 12 نخ دارد. عدد 72 اشاره است به 72 فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستاست و 12 اشاره است به دوازده ماه سال و 6 اشاره است به شش گهنبار که اعیاد دینی سال باشد. کستی را باید سه بار بدور کمربندند و این نیز به عدد سه اصل مزدیسنا: منش نیک ، گوش نیک و کنش نیک می باشد. هر زرتشتی پس از سن هفت سالگی موظف است که کستی را به دور کمر بندد. (مزدیسنا ص 243، 252).
کستی هرقل به تیغ هندی بگسل
بر سر قیصر صلیب ها همه بشکن .

فرخی (از آنندراج ).


ریسمان سبحه بگسستند و کستی بافتند
گوهر قندیل بشکستند و ساغر ساختند.

خاقانی (از آنندراج ).


|| ریسمان را نیز گویند که کشتی گیران خراسان بر کمر بندند و در عرف ایشان زنار خوانند و معرب آن کشتیج است و کستین هم به نظر آمده است . (برهان ). ریسمانی که کشتی گیران خراسان برکمر بندند. (ناظم الاطباء).

کستی. [ ک ُ ] ( اِ ) به معنی کشتی باشد و آن چنان است که دو کس برهم چسبند و یکدیگر را برزمین زنندو اصل این لغت کستی است چه از کستن مشتق است که به معنی کوفتن باشد و چون در فارسی سین بی نقطه و شین نقطه دار بهم تبدیل می یابند بنابر آن کشتی خوانند. ( برهان ). به معنی کشتی مشهور است و اصل این لغت از کوفتن است چه دوتن بریکدیگر چسبند و هرکه قوی تر و غالب باشددیگری را بر زمین کوبد و کوفته کند به تغییر السنه سین به شین تبدیل یافته است. ( آنندراج ) :
غم و تیمار گویی هست با جانم به کستی در
ز درد و غم شوم هزمان به دین خودپرستی در.
قطران ( ازآنندراج ).
پیل زوری که چون کند کستی
بند او پیل را دهد سستی.
مسعودسعد ( از آنندراج ).
دستم گرفت و افکند ناگه بزیر پایم
پس گفت خیز و بنما این چابکی و چستی
فریاد من رس اکنون کز دستهای بسته
با چون فلک حریفی باید گرفت کستی.
کمال الدین اسماعیل ( از آنندراج ).
رجوع به کستی کردن شود.
|| به معنی زنار هم آمده است و آن ریسمانی باشد که ترسایان و هندوان بر کمر بندند و گاهی هم برگردن افکنند. ( برهان ). به معنی زنار است و آن در اصل کشتی بوده برخلاف کستی. ( آنندراج ). کشتی. ( حاشیه برهان چ معین ). از پهلوی کستیک مأخوذ است و کلمه اخیر غالباً درگزارش پهلوی اوستا و در کتابهای پهلوی به معنی کمربند مخصوص زرتشتیان استعمال شده ، از آن جمله در تفسیربند دوازدهم فرگرد شانزدهم و بندهای یکم تا نهم فرگرد هیجدهم وندیداد و فصل بیست و چهارم بند بیست و دوم و فصل سی ام بند سی ام بندهشن. کلمه مزبور از ماده ٔکست مشتق است که در پهلوی به معنی پهلو، سوی ، جانب و کنار است و در پارسی نیزکشت و کست بهمین معنی آمده. در اشعار پارسی کستی هم به معنی کشتی و مصارعه و هم به معنی کمربند مخصوص زرتشیان آمده است. کستی را زرتشتیان «بند دین » نیز گویند و معرب آن کستیج و کستک و کشتیج است. این کستی از72 نخ از پشم سفید گوسفند تهیه می گردد و آن باید بدست زن موبدی بافته شود. 72 نخ به شش رشته قسمت شده وهر رشته 12 نخ دارد. عدد 72 اشاره است به 72 فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستاست و 12 اشاره است به دوازده ماه سال و 6 اشاره است به شش گهنبار که اعیاد دینی سال باشد. کستی را باید سه بار بدور کمربندند و این نیز به عدد سه اصل مزدیسنا: منش نیک ، گوش نیک و کنش نیک می باشد. هر زرتشتی پس از سن هفت سالگی موظف است که کستی را به دور کمر بندد. ( مزدیسنا ص 243، 252 ).

فرهنگ عمید

۱. (ورزش ) کُشتی.
۲. در آیین زردشتی، کمربند مقدسی که پس از هفت سالگی موظف به بستن آن هستند.
۳. کمربند: بر کمرگاه تو از کستی جوزاست بتا / چه کشی بیهده کستی و چه بندی کمرا (خسروی: شاعران بی دیوان: ۱۷۲ ).
* کستی کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. کشتی گرفتن.
۲. مقابله کردن: به زور آن که با باده کستی کند / فکنده ست هرگه که مُستی کند (اسدی: ۵۰ ).

۱. (ورزش) کُشتی.
۲. در آیین زردشتی، کمربند مقدسی که پس از هفت‌سالگی موظف به بستن آن هستند.
۳. کمربند: ◻︎ بر کمرگاه تو از کستی جوزاست بتا / چه کشی بیهده کستی و چه بندی کمرا (خسروی: شاعران بی‌دیوان: ۱۷۲).
⟨ کستی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. کشتی گرفتن.
۲. مقابله کردن: ◻︎ به زور آن‌که با باده کستی کند / فکنده‌ست هرگه که مُستی کند (اسدی: ۵۰).


دانشنامه عمومی

کُستی یا کُست یا کُستیک یا کُشتی یا بند دین عبارت از بند سفید و باریک و بلندی بوده، که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند بافته می شده، هر فرد زرتشتی پس از سن پانزده سالگی ناگزیر بوده آن را به دور کمر ببندد.
اوشیدری، جهانگیر. دانشنامهٔ مزدیسنا، واژه نامهٔ توضیحی آیین زرتشت. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۱ ،
کستی کمربند ویژه زرتشتیان است که روی سدره بسته می شود. آئین سدره و کشتی بندی یکی از مراسم باشکوه زرتشتیان است. در شبانه روز چندین بار کشتی نو کنند یعنی رشته را از میان گشوده، خدای را یاد کرده، به اهریمن نفرین فرستاده، شرح و تفسیر کشتی خوانده و دوباره به میان بندند.
کستی از ۷۲ نخ پشم سفید است. این کمربند باید به دست بهدینان پارسا بافته شود. ۷۲ نخ، به شش رشته قسمت شده و هر رشته دارای ۱۲ نخ است. عدد ۷۲ اشاره است به ۷۲ فصل یسنا که مهم ترین قسمت اوستا ست. ۱۲ اشاره است به ۱۲ ماه سال و ۶ اشاره است به شش گاهنبار که اعیاد دینی سال باشد. کُستی را سه بار به دور کمر می بندند که اشاره است به سه اصل مزدیسنا که اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد. در دور دومی دو گره در پیش و در دور سومی که آخرین دور است دو گره دیگر در پشت می زنند. از برای این چهار گره نیز در باب دهم صد در نثر این شرح آمده «در گره اول گواهی می دهند به هستی خدای یگانه. در گره دوم گواهی می دهند که دین مزدیسنا بر حق و فرستادهٔ اهورامزدا است. در گره سوم گواهی می دهند به پیغمبری زرتشت سپنتمان. در گره چهارم گواهی می دهند به اصول مزدیسنا که اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد.»
این واژه در پهلوی کُستیک از مادهٔ کُست به معنی سو و پهلو و کنار است. در فارسی نیز کشت یا کست به همین معنی است. کُشتی را بند دین نیز گویند. کُستیج معرب کُستی است. در اوستا از برای کُستیت به معنی مطلق چه بند دین و چه کمربند أئیویااُنگهَنَ استعمال شده است. این کلمه مرکب است از دو جزء اَئیوی به معنی برورو و بالا که در فارسی اَف شده و بر سر یک دسته از لغات دیده می شود چون افسر، افسار، افروختن، افکندن، افشاندن و غیره. دوم یانگهن از ریشهٔ یاه که فعل و به معنی کمربستن است و در اوستا به معنی کمربند آمده است. در هرمزدیشت بندهای ۱۷ و ۱۸ آمده است. «کسی که نام های اهورامزدا را در هنگام خوابیدن و برخاستن و کُستی بستن و کشتی گشودن و از جائی به جائی رفتن و از ناحیه و مملکت بیرون رفتن بسراید، به چنین کسی ضربت و کارد و تبرزین و تیر و دشنه و گرز و سنگ و فلاخن دشمن کارگر نشود.»

پیشنهاد کاربران

کمرگیری ( بمنظور کشتی گرفتن )

کُستی به ضمه کاف: کُستی به بند سفید و باریک و بلندی که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند گویند که این کمربند باید به دست بهدینان پارسا بافته شود. ۷۲ نخ، به شش رشته تقسیم شده و هر رشته دارای ۱۲ نخ است. عدد ۷۲ اشاره است به ۷۲ فصل یسنا که مهم ترین قسمت اوستا ست. ۱۲ اشاره است به ۱۲ ماه سال و ۶ اشاره است به شش گاهنبار که اعیاد دینی سال باشد.
نام دیگر کُستی عبارتتد از : کُشتی ، کُست، کُستیک، بند دین است.


کلمات دیگر: