سختیان
فارسی به انگلیسی
morocco leather
hide, leather
فرهنگ فارسی
معرب ساختیان، تیماج، پوست بزدباغی شده
( اسم ) پوست بز دباغی شده .
شهری است و از آن شهر است ابو ایوب سختیانی .
( اسم ) پوست بز دباغی شده .
شهری است و از آن شهر است ابو ایوب سختیانی .
فرهنگ معین
(سَ ) (اِ. ) چرم ، پوست دباغی شده .
لغت نامه دهخدا
سختیان. [ س ِ / س َ ] ( اِ ) پوست بز دباغت کرده.( آنندراج ) ( منتهی الارب ). چرم. ( غیاث ). گوزکانی. ( السامی فی الاسامی ). انبان. ( ناظم الاطباء ) :
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب.
می خرد چرم و ادیم و سختیان.
سختیان. [ س ِ / س َ ] ( اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب.
ناصرخسرو.
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان می خرد چرم و ادیم و سختیان.
مولوی.
سختیان. [ س ِ / س َ ] ( اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سختیان . [ س ِ / س َ ] (اِ) پوست بز دباغت کرده .(آنندراج ) (منتهی الارب ). چرم . (غیاث ). گوزکانی . (السامی فی الاسامی ). انبان . (ناظم الاطباء) :
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب .
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان .
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب .
ناصرخسرو.
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان .
مولوی .
سختیان . [ س ِ / س َ ] (اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
پوست بز دباغی شده، تیماج.
کلمات دیگر: