( صفت ) گمراه بیراه ضال .
از اعلام است
از اعلام است
(غَ) [ ع . ] (ص .) گمراه ، بیراه .
( ~ .) [ ع . ] (ص .) لاغر، نحیف ، ناتوان .
غوی . [ غ َ وَن ْ / غ َ وا ] (ع مص ) ناگوارد کردن شیر شتربچه را و هلاک شدن از آن . یا سیر نشدن از شیر مادر،یا لاغر گردیدن و قریب به هلاکت رسیدن . (منتهی الارب ). || (ص ) منفرد. تنها. یقال : بت غَوی ً و غویّاً و مُغویاً؛ یعنی شب بروز آوردم تنها و دژم . (ازتاج العروس ) (المنجد) (اقرب الموارد) (شرح قاموس فارسی و شرح قاموس ترکی ) .
غوی . [ غ َ وی ی ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ). از نامهاست . (تاج العروس ).
فرخی .
منوچهری .
سوزنی .
سیف اسفرنگ .
مولوی (مثنوی ).
مولوی (مثنوی ).