( اسم ) اجازه رخصت .
لهیان . دوست داشتن چیزی را و شگفتی از آن . یا فراموش کردن چیزی را .
لهیان . دوست داشتن چیزی را و شگفتی از آن . یا فراموش کردن چیزی را .
لهی .[ ل ُ هی ی ] (ع مص ) لهیان . دوست داشتن چیزی را و شگفتی از آن . || فراموش کردن چیزی را. (منتهی الارب ). مشغول شدن از چیزی و دست بداشتن از آن . (زوزنی ). || تسلی یافتن . || روی گردانیدن . || غفلت ورزیدن از چیزی . || گذاشتن و ترک دادن ذکر چیزی را. (منتهی الارب ).
سوزنی (از جهانگیری ).
لهی . [ ل ُ ها ] (ع اِ) ج ِ لهوة. (منتهی الارب ). رجوع به لهوة شود: فان اللها تفتح باللهی . (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281).
لهی . [ ل ُ هی ی ](ع اِ) ج ِ لهاة. (منتهی الارب ). رجوع به لهاة شود.