قلمدوش
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
غلندوش: سواربردوش، قلمدوش کردن: کسی رابرروی شانه خودسوارکردن
( اسم ) سوار کردن بر شانه ( دوش ) یا قلمدوش سواری . سواری بر دوش کسی : قلمدوش سواریهایش ( بهرام ) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد ... همیشه ورد زبان پدر بود ...
( اسم ) سوار کردن بر شانه ( دوش ) یا قلمدوش سواری . سواری بر دوش کسی : قلمدوش سواریهایش ( بهرام ) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد ... همیشه ورد زبان پدر بود ...
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِمر. ) سوار کردن بر شانه ، غلندوش .
فرهنگ عمید
سوار بر دوش.
〈 قلمدوش کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] کسی را بر روی شانۀ خود سوار کردن.
سوار بر دوش.
* قلمدوش کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] کسی را بر روی شانۀ خود سوار کردن.
* قلمدوش کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] کسی را بر روی شانۀ خود سوار کردن.
دانشنامه عمومی
(کرمانشاهی) سوار شدن روی دوش و شانه.
کلمات دیگر: