شیره گل
لیمه
فرهنگ اسم ها
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- چرک وسخ : لیم. گوش . ۲- کفش چرکین از چرم دباغت نا کرده .
از یاران اسکندر مقدونی . کنت کورث نام ویرا تیمه نوشته است .
از یاران اسکندر مقدونی . کنت کورث نام ویرا تیمه نوشته است .
فرهنگ معین
(م یا مَ ) ۱ - چرک . ۲ - کفش چرمین از چرم دباغت ناکرده .
لغت نامه دهخدا
( لیمة ) لیمة. [ ] ( اِخ ) حصنی است در کوه های صبر به یمن از اعمال تعز. ( از معجم البلدان ). || دهی است به ساحل دریای عمان. ( منتهی الارب ).
لیمه. [ ] ( اِ ) چرک. ( آنندراج ).
- لیمه گوش ؛ چرک گوش. ( آنندراج ).
|| کفش چرکناک از چرم دباغت ناکرده. ( آنندراج ).
لیمه. [ م ِ ] ( اِخ ) از یاران اسکندر مقدونی. کنت کورث نام وی را تیمه نوشته است. ( ایران باستان ج 2 ص 1838 ).
لیمه. [ ] ( اِ ) چرک. ( آنندراج ).
- لیمه گوش ؛ چرک گوش. ( آنندراج ).
|| کفش چرکناک از چرم دباغت ناکرده. ( آنندراج ).
لیمه. [ م ِ ] ( اِخ ) از یاران اسکندر مقدونی. کنت کورث نام وی را تیمه نوشته است. ( ایران باستان ج 2 ص 1838 ).
لیمه . [ ] (اِ) چرک . (آنندراج ).
- لیمه ٔ گوش ؛ چرک گوش . (آنندراج ).
|| کفش چرکناک از چرم دباغت ناکرده . (آنندراج ).
لیمه . [ م ِ ] (اِخ ) از یاران اسکندر مقدونی . کنت کورث نام وی را تیمه نوشته است . (ایران باستان ج 2 ص 1838).
لیمة. [ ] (اِخ ) حصنی است در کوه های صبر به یمن از اعمال تعز. (از معجم البلدان ). || دهی است به ساحل دریای عمان . (منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
لیمه یک اسم پشتو است که به معنی چشم است
لیمه= سیاهی چشم که در داخل سفیدی چشم قرار دارد، یا نگین چشم
سیاهی چشم یا مردمک چشم
در زبان پشتو بمعنی سیاهی چشم یا مردمک چشم
کلمات دیگر: